اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!

ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!

از من همین که دست کشیدی تو را سپاس


با من که آسمان تو بودم روا نبود

چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس


آیینه ای به دست تو دادم که بنگری

خود را در این جهان پر از حیرت و هراس


پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟

کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس


دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!

روزی به امر کردن و روزی به التماس


مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار

چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس


"فاضل نظری"  


زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم

زان لحظه که دیده بر رخت  وا کردم

دل دادم  و  شعر عشق  انشاء کردم

 

نی، نی، غلطم، کجا سرودم شعری

تو شعر سرودی و من  امضاء کردم

 

"حمید مصدق"


بانگ شادی از حریمش دور باد

بانگ شادی از حریمش دور باد

هر که زاری آفرید

هر کسی لبخند را ممنوع کرد

هر که در تجلیل غم اصرار کرد

طعم شادی از حریمش دور باد

هر که درک عشق و زیبایی نداشت

هر که گل

پروانه

پرواز پرستو را ندید

هر کسی آواز را انکار کرد

شهر شادی از حریمش دور باد

هر که دیوار آفرید

هر که پلها را شکست

هر که با دلها چنان رفتار کرد

هر که انسان را چنین بیمار کرد

هر که دورش از حریم یار کرد

 

 "مجتبی کاشانی"


گزیدم از میان مرگ ها ، این گونه مردن را

گزیدم از میان مرگ ها ، این گونه مردن را

تو را چون جان فشردن در بر آن گه جان سپردن را

 

خوشا از عشق مردن در کنارت ، ای که طعم تو

حلاوت می دهد حتی شرنگ تلخ ِ مردن را

 

چه جای شِکوه زاندوه تو ؟ وقتی دوست تر دارم

من از هر شادی دیگر ، غم عشق تو خوردن را

 

تو آن تصویر جاویدی که حتی مرگ جادویی

نداند نقشت از لوح ضمیر من ستردن را

 

کنایت بر فراز دار زد جانبازی منصور

که اوج این است این ! در عشقبازی پا فشردن را

 

"سیزیف" آموخت از من در طریق امتحان آری !

به دوش خسته سنگ سرنوشت خویش بردن را

 

مرا مردن بیاموز و بدین افسانه پایان ده

که دیگر برنمی تابد دلم نوبت شمردن را


کجایی ای نسیم نابهنگام ! ای جوانمرگی !

که ناخوش دارم از باد زمستانی فسردن را !

 

"حسین منزوی"


می خواستم که مال تو باشم فقط همین

می خواستم که مال تو باشم فقط همین

رویای بی محال تو باشم فقط همین

 

می خواستم ز چشمه ی جوشان عشق تو

یک آسمان زلال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که ابری و بارانی­ ام کنی

شبها به خواب و خیال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که بر تن من لرزه های عشق

تا آن زمان که مال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که چشم تو باشم ولی نشد

تصویری از جمال تو باشم فقط همین

 

می خواستم بگردم و پروانه ات شوم

تا بشکنم و بال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که نزدیکتر و نزدیکتر به تو

رویای بی محال تو باشم فقط همین

 

"آذر زمانی"


خبر خیرِ ِتو از نقل رفیقان سخت است

خبر خیرِ ِتو از نقل رفیقان سخت است

حفظ ِحالات من و طعنه ی آنان سخت است

 

لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را

در دل ابر نگهداری باران سخت است

 

کشتی ِ کوچک من هر چه که محکم باشد

جَستن از عرصه ی هول آور طوفان سخت است

 

ساده عاشق شده ام ساده تر از آن رسوا

شهره ی شهر شدن با تو چه آسان... سخت است

 

ای که از کوچه ی ما می گذری ، معشوقه!

بی محلی سر این کوچه دوچندان سخت است

 

زیر باران که به من زل بزنی خواهی دید:

فن تشخیص نم از چهره ی گریان سخت است

 

کوچه ی مهر  سر نبش ، کماکان باران...

دیدنِ حجله ی من اول آبان سخت است!!

 

"کاظم بهمنی"


تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

آه این منم ای آینه ! کم سرزنشم کن

 

آن روز که من دل به سر زلف تو بستم

دل سرزنشم کرد ، تو هم سرزنشم کن

 

ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد

در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن

 

یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم

اینبار قدم روی قدم سرزنشم کن

 

من سایه ی پنهان شده در پشت غبارم

آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن

 

"فاضل نظری"


جایی نرو ! بچرخ فقط در مدار من !

جایی نرو ! بچرخ فقط در مدار من ! 
ای ماه …! ای ستاره ی دنباله دار من

باید جهان و نظم قدیمش عوض شود 
هر کار می کنم که تو باشی کنار من 

دادم عنان زندگی ام را به عشق تو
از اختیار عقل گذشته است کار من

چون سنگ کوچکی ته یک رودخانه ام
اینگونه است در غم تو روزگار من

حالا بیا و مثل نسیمی عبور کن
از گیسوان مضطرب بی قرار من

حالابیا و ساده ترین حرف را بزن
پایان بده به سخت ترین انتظار من …!!

"شیرین خسروی"


رفتنت فاجعه نیست برایم

اشتباه نکن

رفتنت فاجعه نیست برایم

من ایستاده می میرم،

چون بیدهای مجنون...!

 

"نزار قبانی"


دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست 
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست 

قانعم ، بیشتر از این چه بخواهم از تو 
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست 

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم 
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست 

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن 
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست 

من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه 
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست 

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز 
که همین شوق مرا، خوب‌ترینم! کافیست 


"محمد علی بهمنی"