اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

درون سینه ام صد آرزو مرد

درون سینه ام صد آرزو مرد

گل صد آرزو نشکفته پژمرد


دلم بی روی او دریای درد است

همین دریا مرا در خود فرو برد


فریدون مشیری

دفتر شعر ابر و کوچه


آسمان ِروشن

اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید .

آسمان ِ آخرین

که ستاره ی تنهای آن تویی .

 

آسمان ِ روشن

سرپوش بلورین ِ باغی

که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .

باغی که تو

تنها درخت آنی

و بر آن درخت

گلی ست یگانه

که تویی .

 

ای آسمان و درخت و باغ ِ من

گل و زنبور و کندوی من !

با زمزمه ی تو

اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید

که تنها رؤیای آن تویی .

 

"احمد شاملو"


زندگینامه رضا کاظمی

زندگینامه رضا کاظمی


رضا کاظمی (شاعر، نویسنده؛ هنرمند)، متولد ۴ آذر ۱۳۴۹، تهران. تحصیل‌کرده دو رشته دانشگاهی، «عمران» در دانشگاه گیلان، و «طراحیِ دکوراسیونِ داخلی» در واحد هنر دانشگاه تهران. رضا کاظمی فعالیت‌های ادبی خود را در دو زمینه‌ی شعر و داستان از سال ۷۴ آغاز کرده و به زعم خود از سال ۷۸ به‌طور جدی‌تری پی گرفته است. او اولین کتاب خود را در سال ۷۹ در ژانرِ ادبیات عاشقانه‌ی جنگ منتشر کرد. کاظمی بعد از چندین سال تجربه سُرایشِ شعر کوتاه و بلندِ عاشقانه در فضای ادبیاتِ جنگ و انتشار مجموعه‌هایی در‌‌ همان فضا، اکنون سال‌هاست که دیگر به صورت اختصاصی در حیطه‌ی شعر کوتاهِ آزاد - خاصّه شعرِ کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه - فعالیتِ حرفه‌ای می‌کند. و در زمینه‌ی ادبیات داستانی، به نوشتنِ داستان کوتاه علاقه‌مند بوده و نیز به آن می‌پردازد. در چهار سالِ اخیر هم، دبیر بخشِ داستانِ سایتِ دو زبانه‌ی فارسی - آلمانیِ «اثر» بوده و هست. هم‌چنین خبرنگار بین‌المللیِ مجله‌ی مذکور... دو مجموعه شعر از میان کتاب‌هایش به‌عنوان «کتاب سال» در ادبیات جنگ برگزیده شده است. تعدادی از داستان‌هایش در مسابقات و جشنواره‌های داستانیِ مطرح، رتبه‌های قابل توجه‌یی آورده‌اند. تعداد زیادی از شعرهای رضا کاظمی تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، کُردیِ عراق، عربی و آذری ترجمه شده است. از او مصاحبه‌های بسیاری در مطبوعاتِ کاغذی و اینترنتی منتشر شده است... و بر اساس زنده‌گی و شعرهای او فیلم مستندی نیز تحت عنوان «هنوز بوی عاشقی می‌دهم» به کارگردانی ابراهیم سعیدی‌نژاد ساخته شده است. 


در فضای هنر، فعالیت‌هایی در ضمینه‌های نقاشی، نقاشی‌خط، خوشنویسی و کاریکاتور داشته و دارد. چهار نمایشگاه انفرادی در زمینه هنر کاریکاتور، دو نمایشگاه خوشنویسی و نقاشی. 


 کتاب‌هایی که تا به‌حال از او منتشر شده به ترتیب سالِ نشر

- بیا کمی بارانی‌تر باشیم بانو! / نشر مدیا / سال ۷۹

- بانوی قصه‌های مادر / شعر بلندِ به‌هم پیوسته/ نامزد دریافت جایزهٔ یک رُبع قرنْ ادبیات جنگ

- ماه در حوضِ بی‌ماهی / مجموعه شعر / ۸۴

- پستچی جای نامه تنهایی آورد / مجموعه شعر / ۸۵

- یک سبد خاطره، یک سینه حرف / مجموعه شعر / برگزیدهٔ اولِ کتابِ سالِ شعر جنگ / سال ۸۵ 

- می‌رویم گل انار بچینیم، نمی‌آیی؟! / مجموعه شعر / ۸۷

- پابرهنه تا ماه / مجموعه شعر / برگزیدهٔ دوم کتابِ سالِ شعر جنگ / سال ۸۷ 

- گپی با فروغ فرخ‌زاد در غروب‌های ظهیرالدوله / تحقیق و نثر ادبی / ۸۴

- قرار بعدی؛ پای گهواره شعرهام / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / چاپ اول ۱۳۹۰ انتشارات فرهنگ ایلیا / چاپ دوم ۱۳۹۱ نشر مهر نوروز

- نگران نباش! این شعر‌ها همه سانسور می‌شوند / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر H & S Media، اِمریکا / ۲۰۱۱

- زنی تویِ سرم حرف می‌زند / مجموعه داستان / نشر H & S Media، اِمریکا / ۲۰۱۲

- بی‌خود می‌کند بهار بی‌تو بیاید! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه/ انتشارات آوای کِلار / ۹۲

- تا دست به قلم می‌برم، سراغِ تو را می‌گیرند کلمات! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر نیماژ / ۹۲ / چاپ دوم ۹۳

- یک سفر، دو لیوان چای آشغال؛ و مسافری که شبیه تو بود/ مجموعه داستان / نشر مهر نوروز / ۹۲

- مجموعه شعر KISS ME! LET THE UNIVERSE SING A NEW SONG، با ترجمهٔ کتی شیبانی، و طرح‌های توکا نیستانی/ انتشارات authorHOUSE / ۲۰۱۳ / کانادا

- سردم است؛ کمی آواز عاشقانه بخوان! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر نیماژ / ۹۳


در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی

در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی

به بوسه گفتمش اما تو نیز چون دگرانی


به یوسف تو هزاران عزیز دست به دامان

تو مثل برده فروشان به فکر سود و زیانی


گل شکفتهء خود را سپرده ام به تو ای رود

به شرط اینکه امانت به آشنا برسانی


مرا در آینه  می بینی و هنوز همانم...

تو را آینه می بینم و هنوز همانی


هزار صبح توانستی و نخواستی اما

رسیدنی ست شبی که بخواهی و نتوانی


فاضل نظری


در سال سوم نظری...عاشقت شدم

در سال سوم نظری...عاشقت شدم

- نه ماه محض دربه دری- عاشقت شدم


 مثل خودم عجیب غریب است عشق من

-چون قبل اینکه دل ببری عاشقت شدم-

 

 دارم به بار عشق شما فکر میکنم

که من چطور یک نفری عاشقت شدم

 

 نه از طریق نامه و دیوار وپنجره...

به شیوه ی جدید تری عاشقت شدم


 بی آنکه با برادرتان هم دهن شوم

-بی هیچ ترس ودردسری- عاشقت شدم


 از شهررد شدی ومن ای سیب سرخ خیس*

با شعر(فاضل نظری) عاشقت شدم 


امیرضا پدرام یار


من پیر شدم ، دیر رسیدی، خبری نیست

من پیر شدم ، دیر رسیدی، خبری نیست

مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست


بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را

بسیار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست


یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست


حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست


بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست


بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد

وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست


تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر

در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست


ناصر حامدی


ترجیح می دادم کمی بیگانه تر باشی

ترجیح می دادم کمی بیگانه تر باشی

تا از تمام دردهایم باخبر باشی


حس قشنگی نیست، میدانم،ولی بانو

باید بمانی روی زخم من " شکر " باشی


تا جبهه میگیری به سمتم دشنه می بارد

دشمن شدی اما خودت باید سپر باشی


واحیرتا... از چشم هایت آیه می ریزی

پیغمبری یا... می شود اصلا بشر باشی؟


طغیان کن از جایت، زمین را درخودت حل کن

آتش فشانم! باید از من شعله ور باشی


حتی اگر ققنوس در من لانه می سازد

سخت است درک درد اینکه بی ثمر باشی


با دست هایت خاطرات زنده ای دارم

شرمنده ام... حالا ولی باید تبر باشی...


محسن رمضانی

با غم انگیز ترین رنگ جهان همدردم

با غم انگیز ترین رنگ جهان همدردم

من که در چشم تو دنبال خودم می گردم

 

آتشت ریخت در آغوش جهان، می سوزم

مثل یک جنگل انبوه، ولی خون سردم

 

جشن عریانی دریاست که من از اعماق

تا هم آغوشی امواج خبر آوردم

 

آنچنان می دوم از شوق که تا خانه ی تو

باد اگر پیرهنم را نبرد، نامردم

 

تا کمی دست تو در دست من آرام گرفت

گردش خون تو را در رگ خود حس کردم

 

موقع رفتنم آنقدر سبک هستم که

اگر از در روم از پنجره بر می گردم


بابک سلیم ساسانی


دیده بوسی ها که پیغام بهاری می دهند

دیده بوسی ها که پیغام بهاری می دهند

یک دقیقه حال، ساعت ها خماری می دهند


عید، اینطوری بدون تو محرم می شود

روزها بوی غریب سوگواری می دهند


شهر، منهای تو _ قبرستان بگویم بهتر است_

کوچه هایش حس آدم را فراری می دهند


زنگ پشت زنگ، هفده ساله ها سر می رسند

دور از چشم تو عکس یادگاری می دهند


عید، عید باب طبعم نیست وقتیکه به من

جای سبز چشم های تو هزاری می دهند


مهدی فرجی

این که با من بر سر پیمان نباشی ساده است

این که با من بر سر پیمان نباشی ساده است

راستی این روزها دشمن تراشی ساده است


زرق و برق زندگی "دلبستکی" دارد ولی

دل بریدن از تمام این حواشی ساده است


مثل باران بهاری دشت را سیراب کن

روی چندین گل، وگرنه، آب پاشی ساده است


ماه را در حوض نه، در آسمان تعقیب کن

جستجوی ماه روی چند کاشی ساده است


امتحان عشق نزد اهل دل، سخت است سخت

سوختن در ذهن آدم های ناشی ساده است


سید مهدی موسوی