اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

چشم بستم که شدم غرق خیالی الکی

چشم بستم که شدم غرق خیالی الکی
قصه ی عاشقی و شوق وصالی الکی

فرض کردم که تو هم عاشق چشمم شدی و...
همه ی دلخوشیم فرض محالی الکی

پر کشیدیم چه نقاشی زیبایی شد
آسمانی الکی با پر و بالی الکی

"درس خواندی؟ چه خبر؟ حال شما؟ خوبی که؟"
عشق پنهانی من پشت سؤالی الکی !

"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
ما رسیدیم به هم آخر فالی الکی....!

"مجید ترک آبادی"

ابروان تو کمان است، نگاهت چون تیر


ابروان تو کمان است، نگاهت چون تیر

حمله ی قوم مغول اینهمه کشتار نداشت


"مهدی خداپرست"


تو خواهی آمد و آواز با تو خواهد بود

تو خواهی آمد و آواز با تو خواهد بود

پرنده و پر و پرواز با تو خواهد بود


تو خواهی آمد و چونان که پیش از این بوده است

کلید قفل ِ فَلق ، باز با تو خواهد بود


تو ساقیا نه ، اگر لب به بوسه باز کنی

شراب خُلّر شیراز ، با تو خواهد بود


خلاصه کرده به هر غمزه ای ، هزار غزل

هنر به شیوه ی ایجاز ، با تو خواهد بود


طلوع کن چنان که آفتابگردان ها

مرا دو چشم نظرباز ، با تو خواهد بود


"میان عاشق و معشوق فرق بسیار است"

نیاز با من اگر ، ناز ، با تو خواهد بود


چه جای من ؟ که برای فریب یوسف نیز

نگاه وسوسه پرداز ، با تو خواهد بود


در آرزوست دلم راز اسم اعظم را

تو خواهی آمد و آن راز ، با تو خواهد بود


برای دادن عمر دوباره ای به دلم

تو خواهی آمد و اعجاز با تو خواهد بود


"حسین منزوی"


وای اگر یک شب در آغوشم بگیری محشر است

وای اگر یک شب در آغوشم بگیری محشر است

تنگ بین ِ بازوان ِ تو اسیری محشر است


تا تویی ماه ِ تمام ِ هر شب ِ این آسمان

حال و روز ِ کهکشان ِ راه ِ شیری محشر است


شاهبانو! میشود باشم وزیر ِ عاشقت؟

شاهنامه گاه در قطع ِ وزیری محشر است


طرح ِ اسلیمی ِ گُل از خوشخرامی های ِ توست

نقش ِ جای ِ پات بر فرش ِ کویری محشر است


تا بیایی می پرد از سر خماری ِ بهار

دستمالی پشت ِ "شیشه" "گرد"گیری محشر است


کاش میشد پابه پایت از جوانی بگذرم

دست ِ تو باشد عصای ِ دست ِ پیری محشر است


"بی تو مهتابم گذشتم باز از آن کوچه شبی" *

آه.. این شعر ِ "فریدون ِ مشیری" محشر است


گریه ام پرسید از دلتنگی ام تکلیف چیست؟

گفت خوب است انتظار اما بمیری محشر است


آنقدر حالم نپرسیدی که پوسیدم به خاک

تا بیایی و سراغم را بگیری "محشر" است


"شهراد میدری"


همین که خواستم از آخرین قفس بپرم

همین که خواستم از آخرین قفس بپرم

 رسید نامه ی سنگت چه ناگهان به پرم


 هنوز چشم به راهم که باز لطف کنی

هنوز منتظر نامه های سنگ ترم


 بهار آمد ماندم ، پرنده ها رفتند

 پرنده ها که بیایند راهی سفرم


 بلا که همیشه بد نیست راستی دیدی

 تو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم


 من و تو ما شده بودیم اگر نفهمیدیم

 منم که می گذری یا تویی که می گذرم

 

 "مهدی فرجی"


جاده‌ها جایی اگر برای رفتن داشتند

جاده‌ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد
و دستی که پشت سرت آب می‌ریخت
جاده‌ها را به زمین کوک نمی‌زد
یک روز باد
تمام آدم ها را می‌برد
جاده‌ها مثل کلاف سردرگمی دور خود می‌چرخند
و زمین
یک گلوله‌ی کاموای بزرگ می‌شود
که هرشب برای عصر یخ‌بندان بعد
خیالبافی می‌کند


"لیلا کردبچه"

از مجموعه حرفی بزرگ‌تر از دهان پنجره


لعنت

لعنت بر شما
اگر دردهایم را روی کاغذ کشیده باشم و
از تصاویر شاعرانه‌اش لذت برده باشید
اگر عاشق شده باشم
لای سطرهایم گریسته باشم
و چترهایتان را برای استعاره ی باران باز کرده باشید

لعنت بر شما
اگر برای دردهای من کف بزنید
وقتی در بال هایم به بلوغ می‌رسند و
سقف آسمان کوتاهتر از پروازهایم می‌شود

من
پرنده ای فراموشکارم
که آوازهای خوبی می‌خوانم
هربار که فراموش می‌کنم با پرهایم
چه کاردستی‌های قشنگی ساخته اند
و هر بار که فراموش می‌کنم
چه چیزهایی را فراموش کرده‌ام


"لیلا کردبچه"

از مجموعه حرفی بزرگ‌تر از دهان پنجره