کی می رسم به لذت در خواب دیدنت؟
سخت است سخت ازلب مردم شنیدنت
هرکس که این ستاره ی دنباله دار راـ
یک قــــرن پیش دیده زمان دمیــدنت ـ
از مثل سیــــل آمدنت حرف می زند
از قطره قطره بر دل خـــــارا چکیدنت
پروانه ها به سوختنت فکر می کنند
تک شاخ ها به در دل توفان دویدنت
من...من ولی به سادگی ات،مهربانی ات
گه گاه هم به عادت ناخن جویدنت!
آخر انار کوچک هم بازی نسیم!
دیگر رسیده است زمان رسیدنت
پایین بیا که کاسه ی دریوزگی شده ست
زنبیل من به خاطر از شاخه چیدنت
یا زودتر به این زن تنها سری بزن ـ
یا دست کم اجازه بده من به دیدنت...
پانته آ صفایی بروجنی
نفس نفس به درونت بکش هوایم را
و پر کن از نفست ذره ذره هایم را
کی میرسم به لذت در خواب دیدنت
سخت است سخت از لب مردم شنیدنت
هرکس که این ستاره ی دنباله دار را
یک قرن پیش دیده زمان دمیدنت
از مثل سیل آمدنت حرف می زند
از قطره قطره بر دل خارا چکیدنت
پروانه ها به سوختنت فکر می کنند
تک شاخ ها به در دل طوفان دویدنت
من …من ولی به سادگی ات مهربانی ات
گه گاه هم به عادت ناخن جویدنت
آخر، انار کوچک هم بازی نسیم !
دیگر رسیده است زمان رسیدنت
پایین بیا که کاسه ی دریوزگی شده است
زنبیل من به خاطر از شاخه چیدنت
یا زودتر به این زن تنها سری بزن
یا دست کم اجازه بده من به دیدنت …
"پانته آ صفایی بروجنی"