اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

ده ها سال است

ده ها سال است
در سرزمین دل خویش آواره ام
نه کسی می یابد مرا 
نه می یابم کسی را
هر کجا که بروم 
نیروی جاذبه ی تن تو 
به اینجا می کشاند مرا 

لطیف هلمت
مترجم : جلال هانیسی


از دلتنگی می‌میرم

از دلتنگی می‌میرم
در آتش می‌میرم
بر سر دار می‌میرم
با گلوی بریده می‌میرم
اما نخواهم گفت
زمانِ عشق من و تو به سر رسیده است
که مرگ
به عشق ما راه ندارد 

محمود درویش 
مترجم : اسماء خواجه زاده


یک مرد

یک مرد برای عاشق شدن
به یک لحظه نیاز دارد
برای فراموش کردن
به یک عمر ...

نزار قبانی

دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم

دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم،
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر،
عصری که عطر کتاب،
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد!

دلم می خواست تو را در عصر شمع دوست می داشتم،
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پر
و پیراهن های تافته رنگارنگ
نه در عصر دیسکو، ماشین های فِراری و شلوارهای جین!

دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم،
عصری که در آن گنجشکان، پلیکان ها
و پریان دریایی حاکم بودند،
عصری که از آن نقاشان بود،
از آن موسیقی دان ها، عاشقان، شاعران، کودکان و دیوانگان!

دلم می خواست تو با من بودی در عصری که بر گُل،شعر و بوریا و زن ستم نبود!

ولی افسوس ما دیر رسیدیم!
ما گل عشق را جستجو می کنیم،...
در عصری که با عشق بیگانه است.


چگونه فکر می‌کنی پنهانی و به چشم نمی‌آیی؟

چگونه فکر می‌کنی پنهانی
و به چشم نمی‌آیی؟

تو که قطره بارانی بر پیراهنم
دکمه طلایی بر آستینم
کتاب کوچکی در دستانم
و زخم کهنه‌ای بر گوشه‌ی لبم

مردم از عطر لباسم می‌فهمند
که معشوقم تویی
از عطر تنم می‌فهمند
که با من بوده‌ای
از بازوی به خواب رفته‌ام می‌فهمند
که زیر سر تو بوده است…

نزار قبانی 

می خواهم عاشق شوم

می خواهم عاشق شوم

بی پروا

صریح

بدون طلب بخشش

ره سپرم در عشق تو


تا نهایت سرگیجگی

تا کرانه های دیوانگی...


نزار قبانی

عاشقم باش

دستت را بگذار
روی پیشانی ام
انگار دست تو دست من باشد
از زندگیم دفاع کن
با سنگ و چاقو
انگار زندگی تو زندگی من باشد
عاشقم باش
پرشور و دیوانه وار
انگار قلب من  قلب تو  باشد

آتیلا ژوزف 
مترجم : آزیتا قهرمان


*** آتیلا ژوزف (به مجاری: Attila József) شاعر مجار در سال ۱۹۰۵ در بوداپست مجارستان در خانوادهٔ فقیری زاده شد. پدرش خیلی زود خانواده‌اش را ترک کرد، مادرش رخت‌شوی فقیری بود. وقتی ۹ ساله‌بود جنگ جهانی اول آغاز شد. در پانزده‌سالگی مادرش را از دست داد. تحصیلات خود را در وین و سوربن ادامه داد. سپس به مجارستان برگشت. در سال ۱۹۳۷ خود را زیر قطاری انداخت. او یکی از مهم‌ترین شاعران اروپای شرقی است.


همین که فراموشش می کنم - جمال ثریا

همین که فراموشش می کنم 
و تمام می شود 
آهنگی بخش می شود 
آهنگ محبوب او 
یا کسی می خندد 
شبیه خنده او 
یا کسی عطرش را می فشارد 
و پخش می شود در هوا عطر او 
بدین سان به یاد می رود 
کل فراموش کردن هایم 

جمال ثریا

ترجمه : علیرضا شعبانی


راضی ام اگر عاشقانه بمیرم

راضی ام اگر عاشقانه بمیرم 
 راضی ام که من با عشق زاده می شوم 
و با عشق می میرم 
به آن پناه می برم 
و جز آن راهی برای رهانیدن نمی شناسم 
راضی ام که عاشقانه مردن 
تولدی دگر است 
عاشقانه مردن تولدی دگر است 

ندی انسی الحاج 
مترجم : محبوبه افشاری


می‌خواهم مثل تو باشم

می‌خواهم مثل تو باشم
یعنی زندگی‌ام را بکنم 
و دورادور دوستت داشته باشم
نمی‌خواهم عشقم به تو دست و پایم را ببندد
مگر چه چیزی را از دست می‌دهم ؟ 
یک مردِ بزدل را ؟
و چی به دست می‌آوردم ؟ 
لذتِ گهگاهْ در آغوشِ تو بودن را

آنا گاوالدا