ما مست نگاه تو تماشاءالله
سرگشته ی ماه تو تماشاءالله
احسن تویی و تبارک الله لبت
چشمانِ سیاه تو تماشاءالله!
جلیل صفر بیگی
برخیــــز، تمام شد شب سختی مان
گل بافته خورشیـد به روتختی مان
لبخنـــــد بزن، پنجـــره ها را بگشـــا
از راه رسیده صبح خوشبختی مان
شهراد میدری
#صبح_بخیر
لینک اصلی مطلب :
آرام منی، بی تو پر از آشوبم
در جنگ سیاه غصه ها مغلوبم
با عشق پلاک نام زیبایت را
بر سر در خانه ی دلم میکوبم
"جواد مزنگی"
گیرم غم روزگار سنگین باشد
گیرم دل بیقرار غمگین باشد
باید بکَنیم بیستونی در خویش
تا آخر شاهنامه شیرین باشد
"امید صباغ نو"
از دفتر تا آمدن تو عشقبازی تعطیل
در سینه هوای غصه جاری شده است
پایان زمان بردباری شده است
برگرد ببین چگونه با این دوری
از دور و برم غزل فراری شده است
"جواد مزنگی "
لیلای منی و بدتر از مجنونم
افتاده به دام عشق روز افزونم
چون رنگ تو راکشیده براحساسم
تا آخرعمرم از خدا ممنونم!
"جواد مزنگی"
با رفتن خود نقشه ی آزار کشیدی
بر صفحه ی دل غصه ی بسیار کشیدی
بین من و احساس خود از آهن و فولاد
بی رحم، چرا این همه دیوار کشیدی؟
"جواد مزنگی"
آن آینه زنگ می خورد، می دانم
این رابطه رنگ می خورد، می دانم
مژگان تو تیر است و دل من هم سنگ
تیر تو به سنگ می خورد، می دانم
"احسان افشارى"
از ماه و ستاره سینه ریزی داری
بر چهره نگاه تند و تیزی داری
با یک نظر آشوب غزل کن، زیرا
چشمان سیاه شعرخیزی داری
"جواد مزنگی"
هنگام هوس وضع من و یار یکی نیست
حال همه در لحظه ی افطار یکی نیست
از تک تک اجزای قفس شاکی ام اما
نوع گله ام از در و دیوار یکی نیست
"غلامرضا طریقی"