اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

وقتی که چای چشـمِ پُررنگ تو دم باشـد

وقتی که چای چشـمِ پُررنگ تو دم باشـد


وقتی که چای چشـمِ پُررنگ تو دم باشـد

مردی که پیشت می نشیند، خسته تر بهتر 


حسین زحمتکش

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند

چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟


بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما

تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند


برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست

برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند


همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری

برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند


اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم

برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند


اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت

به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند


بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را

که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند


حسین زحمتکش

چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست

چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست
چیزی مخواه از من که در اندازه ی من نیست

دنبال "آرامش" مگرد ای رود سر گردان
چیزی که در دریا نباشد در تو قطعاً نیست!

گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی
جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست

پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم
ای عشق گاهی وقت ها پاکی به دامن نیست...

حسین زحتمکش

سایر اشعار : حسین زحمتکش

سودی ندارد گریه بر این حال افسرده

سودی ندارد گریه بر این حال افسرده

کم آب در گلدان بریز این غنچه پژمرده


آن تختِ جمشیدم که هرکس آمده از راه

یک گوشه از ویرانی ام را با خودش برده


روزی شکوهی داشتم اما نماند افسوس

از آن شکوهم جز ستونهایی ترک خورده


حالا تو هم زخمی بزن تا خنجری داری

حالا که قدرت رو به دستان تو آوُرده


قلب مرا بشکن که در عالم نخواهد دید

لطف مرا، آنکس که قلبم را نیازرده


دیگر برو این تُنگ را در رود خالی کن

حالا که دیگر مطمئنی ماهی ات مرده


حسین زحمتکش

سایر اشعار : حسین زحمتکش

مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ، یارانم!

مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ، یارانم!
برایم مضحک است آه و فغانِ سوگوارانم

قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگِ لطفِ همقطارانم

تو را با دیگران می بینم و در "صبر" می سوزم
کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم

به تو اصلا نمی آیم، به تو ای خوبی مطلق
کنارِ تو چنان عکس رضاخان در جــــمارانم!

تو هم نه، دیگری با چشم مستش میکشد ما را
امید زنده ماندن نیست، شمعی زیر بارانم...

حسین زحمتکش

منتشر شده در : اشعار حسین زحمتکش

با خنده کاشتی به دل خلق،"کاش ها"

با خنده کاشتی به دل خلق ، "کاش ها"

با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها  

 

هرجا که چشم های تو افتاد فتنه اش

آن بخش شهر پر شده از اغتشاشها

 

گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!

معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها

 

ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟

دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟!

 

از بس به ماه چشم تو پر میکشم? شبی

آخر پلنگ می شوم از این تلاشها!


"حسین زحمتکش"


نگاهی نا مسلمان، ناگهان انداختی رفتی

نگاهی نا مسلمان، ناگهان انداختی رفتی

ندیدی سوختم آتش به جان انداختی رفتی


به شک افتاده بین پنج و شش رکعت شمار ما

تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی


نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاکستر

عصایت را میان ساحران انداختی رفتی


شبیه چای خود را پیشکش کردم، تو با سردی

مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی


اگر خیری رساندی بی گمان نشناختی، گویا

گلی بر سنگ قبری بی نشان انداختی رفتی


برایت ارزش کشتن ندارم دیده ام هر جا

که رویا رو شدم با تو کمان انداختی رفتی


"حسین زحمتکش "


قلب من! با یک تپش برگشت گاهی ممکن است

شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن


قلب من! با یک تپش برگشت گاهی ممکن است

آنقَدَرها هم که می گویند گاهی دیر نیست....

.

.

حسین زحمتکش


به تو خو کرده ام، مانند "سربازی" به "سربندش"

به تو خو کرده ام، مانند "سربازی" به "سربندش"

تو معروفی به دل کندن... مونالیزا به لبخندش

 

تو تا وقتی مرا سربار می بینی، نمی بینی-

-درخت میوه را پرُبار خواهد کرد پیوندش!

 

به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد...

بهای شعر هایم را بپرس از آرزومندش!

 

به دنیا اعتباری نیست، این حاجی بازاری

نه قولش قول خواهد شد نه پا برجاست سوگندش

 

گریزی نیست جز راه آمدن با مردم پابند

همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش

 

به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست

چنان شعری که میماند به خاطر آخرین بندش

 

چه حالی داشتم با رفتنت؟ "سربسته" می گویم

شبیه حال مردی شاهد اعدام فرزندش...

 

"حسین زحمتکش"


گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد

گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد

زیبا ترین معشوقه روزی پیر خواهد شد

 

امروز تعبیرم کن اما خاطرت باشد

خوابی که یوسف دیده هم تعبیر خواهد شد

 

مردی که عمری تشنه ی جام محبت بود

یک روز از این نا مهربانی سیر خواهد شد

 

غره مشو این امپراطوری قدرت مند

با حمله ی مشتی مغول تسخیر خواهد شد

 

دستی بجنبان تا که امروز تو زیبا ییست

دستی بجنبان چون که فردا دیر خواهد شد

 

"حسین زحمتکش"