می خواستی آزرده ببینی دل ما را
اکنون که غمت داد ستم داد، کجایی؟
حزین لاهیجی
یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
ابوسعید ابوالخیر
تو را میخواهم و این خواهش ممنوع، هرلحظه
فرومیپاشد از هم بندبند ِ استخوانم را
فاطمه رنجبری
من اعتراف می کنم به حس دلسپردگی
به اینکه با تو زندگی دمی نمی شود هدر
پوریا بیگی
چندیست، با خیال تو خوابم نمی برد
در حسرت حضور توأم، در کنار خویش
پریناز جهانگیر
از پیِ بهبودِ دردِ ما دوا سودی نداشت
هرکه شد بیمارِ دردِ عشق بهبودی نداشت
.
#وحشی_بافقی
گفتی : "مگر به خواب ببینی رخ مرا "
دیوانه از خیال تو خوابم نمی برد ...
سجاد شهیدی