اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت

اشعار ناب


درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت

ای روزگار! سیلیِ محکم تری بزن

.
.
"سجاد سامانی"

باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن

باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن
با من دم از هوای کسِ دیگری بزن

پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت
روزی به آشیانه ی من هم سری بزن

ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن
سرباز نیمه جان! به صف لشگری بزن

درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت
ای روزگار! سیلیِ محکمتری بزن

شاید که جام بشکنم و توبه ای کنم
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن...

"سجاد سامانی"


در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم

یارای گفتن گله‌ها نیست، بگذریم

 

دردیست در دلم که دوایش نگاه توست

دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم

 

گفتی رقیب با من تنها مگر کجاست؟

گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم...

 

ابری که می‌گذشت به آهنگ گریه گفت:

دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم»

 

هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت

بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم 

 

"سجاد سامانی"


چنان طنین صدای تو برده از هوشم

چنان طنین صدای تو برده از هوشم
که از صدای خود آزرده می شود گوشم

من از هراس شبیخون روزگار خبیث
لباس جنگ به هنگام خواب می پوشم

چون آفتاب به هر ذره ای نظر دارم
به روی هیچ کسی بسته نیست آغوشم

تو در دل منی و دیگران نمی دانند
تو آتشی و من آتشفشان خاموشم

غبار آینه ی چشم های مست توام
تو چشم بسته ای و کرده ای فراموشم

"سجاد سامانی"

نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست

نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست

گریۀ ممتد یک مرد نمی‌دانی چیست


روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام

آنچه با اهل زمین کرد نمی‌دانی چیست


در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز

ظاهرا معنی «برگرد» نمی‌دانی چیست


شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس !

آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست


گفتم از عشق تو دلخون شده‌ام، خندیدی

نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست


"سجاد سامانی"


سرد بودن با مرا دیوار یادت داده است

سرد بودن با مرا دیوار یادت داده است
نارفیق بی‌مروّت ، کار یادت داده است


توبه‌ات از روزهایم عشقبازی را گرفت
آه از آن زاهد که استغفار یادت داده است


دوستت دارم ولی با دوستانت دشمنی
گردش دنیا فقط آزار یادت داده است


عطر موهایت قرار از شهر می گیرد بگو
دل ربودن را کدام عطار یادت داده است؟


عهد با من بستی و از یاد بردی، روزگار
از وفاداری همین مقدار یادت داده است


"سجاد سامانی"