اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دلتنگم شو

دلتنگم شو


دلتنگم شو

به دیدنم بیا

معلوم نیست این روزهای عاشقی

تا کجا به تقویم وفادارند...


روشنک آرامش


نت های دوری ...

روشنک آرامش


می نوازم

نت های دوری ات را

بر تارهای تیره ی موهایم

موسیقی حزن انگیزیست

نبودنت

این اجرا

آخرین اجرای دل تنگی من است!

برگرد!


روشنک آرامش

منتشر شده در : اشعار روشنگ آرامش

خسته از روزمرگی هایم

خسته از روزمرگی هایم
شب به رؤیای خواب می مانم
می نویسم شبت بخیر عزیز 
باز هم بی جواب می مانم

"روشنک آرامش"

نامه هایی که خواننده ندارند

چقدر دلم می خواست کار جنون آمیزی انجام دهم، شبیه سقوط آزادیی از بلندترین بام شهر، شبیه پرواز با هواپیمایی که می دانم  به مقصد نمی رسد، شبیه...پرت شدن از زمین به آسمان... یا حتی رفتن به کره ی ماه ...

اما، تَرسوتر از این حرف هایم...بزرگترین جنون این سال هایم خواندن کتابی از آخر به اول بوده ... یابرهنه پا در خیابان قدم زدن... یا رد شدن از چراغ قرمز بیکاری که سبز نمی شده!

نه ....به گمانم ....جنون آمیز ترین اتفاق زندگیم، تو بودی، تو که همیشه سردترین روزهای دنیا را با من قسمت کرده ایی... و این شومینه ی لعنتی که با هیچ ترفندی گرم نمی شود.


"روشنک آرامش"


مرا به سینه ات بفشار

آن قدر مرا به سینه ات بفشار

که ضربان قلبم

بر پوست تنت نقش ببندد

تا آیندگان

از سنگواره ی سینه ی تو بدانند که

زنی تو را

بی وقفه عاشق بوده است!

 

"روشنک آرامش"


گفتی: عاشق می شوم

گفتی:

عاشق می شوم

اما سینه چاک هرگز!

 

عزیز من!

تو عاشق شو

سینه چاکی اش با من.

 

"روشنک آرامش"

از کتاب هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست


دلم تنگ می شود

دلم تنگ می شود

برای تنها چیزی که از تو می شناسم

دست‌هایت..!

 

"روشنک آرامش"

از کتاب هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست

هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست

هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست
تلفن همراهت را
همیشه روی ضربان قلب من کوک کن
بی تو
هیچ فردایی
آمدنی نمی شود!

"
روشنک آرامش"

هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست

نشر کوله پشتی

راه گم کرده ام به سمت خیال تو

برهنه و بی حس تملک، راه گم کرده ام به سمت خیال تو... خسته نمی شوی از صدا زدنم؟ مگر نمی دانی این آغوش نه زمستان می شناسد نه پاییز! فقط تابستانی سوزان است! زیر سایه ی نفس های تو. آرام بگیر قلب من. این تپیدن ها دردی از دلتنگی دوا نمی کند. بعضی آدم ها تابستان را دوست ندارند. تابستان که می شود می روند ییلاق تن های خنک! تو همیشه تابستانی! صبر کن... شاید روزی مردی از غرب دور، -که یخ زده است از خنکای پاییز- دلش را به گرمای آغوش تو ببندد...!

 

"روشنک آرامش"

از نامه هایی که خواننده ندارند


نامه هایی که تو را ندارند!

خلسه ی عمیقی ست نبودنت. هر تلاشی برای بیداری می کنم به نتیجه نمی رسد! بوسه هایم را پاکت به پاکت پست می کنم، نامه هایم برگشت می خورند! تو از هیچ کجای ذهنم مدام متولد می شوی و می میری و من درد بدنیا آمدن و مردنت را هر روز در کسری از ثانیه تجربه می کنم! درد هایم از شمار انگشت های دستت فراتر می روند و به انگشت انگشتری ات که می رسند، می گریند. کمی نگاهم کن، موهایم سیاه تَر از موهای دختران مشرق است. عطر تنم به عطر های فرانسوی طعنه می زند و پوست تنم... فراموش کن...! این همه کلمه نوشتم که بگویم: نامه هایی که خواننده ندارند یعنی ... نامه هایی که تو را ندارند!

 

"روشنک آرامش"

 از نامه هایی که خواننده ندارند