اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

زبان عشق

تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمس می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق سکوت می خواهد
زبان عشق واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمانه ها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت می کنی
می خواهم زبان تو را بیاموزم 

"نزارقبانی"
ترجمه : بابک شاکر



دوستی میان دست هایمان / نزار قبانی

دوستی میان دست هایمان
از دوستی من و تو محکمترند
و زلال تر
و عمیق تر
هر وقت من و تو دعوا میکنیم
و مشت هایمان را در هوا تکان میدهیم
دست هایمان همدیگر را در آغوش میگیرند
بوسه ای رد و بدل میکنند
و بخاطر نادانی ما
به هم چشمک میزنند

"نزار قبانی"
ترجمه : اصغر علی کرمی


نزار قبانی


کجا پنهانت کنم ؟ / نزار قبانی

نمی توانم نامت را در دهانم
و تو را در درونم پنهان کنم 
گل با بوی خود چه می کند ؟
گندمزار با خوشه اش ؟
طاووس با دمش ؟
چراغ با روغنش ؟
با تو سر به کجا بگذارم ؟
کجا پنهانت کنم ؟
وقتی مردم تو را در حرکات دستهایم
موسیقی صدایم
وتوازن گام هایم
می بینند
 
"نزار قبانی"


سکوت

آیا عاشقانه هایم را
هنگامی که سکوت کرده ام
می شنوی ؟
سکوت ، بانوی من
بهترین سلاح من است
هنگامی که نزد منی بهتر است سکوت کنی
سکوت رساتر از هرصدایی است
و بهتر از هر زمزمه ای

"نزار قبانی"

ترجمه : شهاب گودرزی


جزیره‌ای‌ست عشق تو

جزیره‌ای‌ست عشق تو
که خیال را به آن دسترس نیست
خوابی‌ست ناگفتنی
تعبیر ناکردنی
به‌راستی عشق تو چیست ؟
گل است یا خنجر ؟
یا شمع روشنگر ؟
یا توفان ویران‌گر ؟
یا اراده‌ی شکست‌ناپذیر خداوند ؟
 
تمام آن‌چه دانسته‌ام
همین است 
تو عشق منی
و آن‌که عاشق است 
به هیچ چیز نمی‌اندیشد

"نزار قبانی"


روشنای زندگی‌ام

روشنای زندگی‌ام
نسیم من
فانوس‌ام
بیانیه باغ‌های من‌
پلی به سمت من بکش از عطر نارنج‌
جایی به من بده
چون شانه عاجی
در میان شب گیسوانت‌
و آنگاه فراموشم کن‌

"نزار قبانی"
ترجمه سیامک بهرام پرور

تو سرزمین منی!

باور نداشتم که زنی بتواند

شهری را بسازد و به آن

آفتاب و دریا ببخشد و تمدن.

دارم از یک شهر حرف می زنم!

تو سرزمین منی!

صورت و دست های کوچکت،

صدایت،

من آنجا متولد شده ام

و همان‌جا می میرم!

 

"نزار قبانی"

 

نامه هایت ...

نامه هایت در صندوق پستی من
کبوترانی خانگی اند 
بی تاب خفتن در دست هایم!
یاس هایی سفیدند!
به خاطر سفیدی یاس ها از تو ممنونم!

می پرسی در غیابت چه کرده ام؟
غیبتت!؟
تو در من بودی!
با چمدانت در پیاده روهای ذهنم راه رفته‏یی!
ویزای تو پیش من استُ
بلیط سفرت!

ممنوع الخروجی
از مرزهای قلب من!
ممنوع الخروجی
از سرزمین احساسم!
...
نامه هایت کوهی از یاقوت است
در صندوق پستی من!
از بیروت پرسیده بودی!
میدان ها و قهوه خانه های بیروت،
بندرها وُ هتل ها وُ کشتی هایش
همه وُ همه در چشم های تو جا دارند!
چشم که ببندی
بیروت گم می شود.

"نزار قبانی"

ترجمه: یغما گلرویی


بگو دوستم‌ داری‌

بگو دوستم‌ داری‌ تا زیباتر شوم 
بگو دوستم‌ داری‌ تا انگشتانم از طلا شوند 
و ماه‌ از پیشانی‌ام بتابد 

بگو دوستم‌ داری‌ تا زیر و رو شوم 
تبدیل‌ شوم به‌ خوشه‌ای‌ گندم‌ یا یک نخل
بگو! دل دل نکن ...

بگو دوستم‌ داری‌ تا به‌ قدیسی‌ بدل شوم 
بگو دوستم‌ داری‌ تا از کتاب شعرم‌ کتاب مقدس بسازی‌ 
تقویم‌ را واژگون‌ می‌کنم‌
و فصل‌ها را جابه‌جا می‌کنم‌ اگر تو بخواهی‌
 
بگو دوستم‌ داری‌ تا شعرهایم‌ بجوشند
و واژگانم‌ الهی‌ شوند
عاشقم‌ باش‌ تا با اسب‌ به‌ فتح‌ِ خورشید بروم‌ 
دل دل نکن‌ 
این‌ تنها فرصت من‌ است‌ تا بیاموزم‌
و بیافرینم!

"نزار قبانی"

وقتی با لباس نو به دیدنم می آیی ...

وقتی با لباس نو

به دیدنم می آیی

شادی باغبانی را دارم

که گلی تازه در باغچه اش روییده


"نزار قبانی"

مترجم: رضا عامری

از مجموعه صد نامه عاشقانه