اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دلتنگ تو ام، به من بیاموز که چگونه دلتنگ نباشم


اگر دوست منی، کمکم کن

تا از تو هجرت کنم

اگر معشوق منی، کمکم کن

تا از تو شفا پیدا کنم

اگر می‌دانستم عشق اینقدر خطرناک است، عاشق نمی‌شدم

اگر می‌دانستم دریا این‌ همه عمیق است، به دریا 

نمی‌زدم

اگر عاقبتم را می‌دانستم

شروع نمی‌کردم…


دلتنگ تو ام، به من بیاموز که چگونه دلتنگ نباشم

بگو چگونه عشقت را از اعماق جانم ریشه کن کنم؟

چگونه اشک در چشم می‌میرد؟

چگونه دل می‌میرد؟ و چگونه آرزوها خودکشی می‌کنند؟


نزار قبانی

اولین بارکه مرادیدی بی جان بودم

اولین بارکه مرادیدی بی جان بودم
روحی درونم دمیده نبود
چشمانم کسوف بود 
ولبانم سرگردان صحرای حجاز  
اولین بار که دیدمت  
ستاره ای روی دوش تو بود 
ازکهکشان های عاشق  
از خلقت خدایی دیگر که در این هستی نمی گنجید 
روح درونم دمیدی  
لبانم را سیراب اقیانوس آرامت کردی 
جشمانم را سرشار از حرارت خورشید کردی 
آنگاه  
مرا رها کردی 
با سنگی روی سینه ام 
آخرین باری که مرا دیدی  
چشم داشتم  
لب داشتم  
روح داشتم  
اما تو را نداشتم  
به ستاره ات بازگشته بودی  
پیش خدایت 

نزارقبانی 
ترجمه بابک شاکر


متهم ام

متهم ام
به دوست داشتنت
به این جرم افتخار می‌کنم 
و به فراموش نکردنت
و آرزویم این است 
که مجازاتم
حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد

غاده السمان
مترجم : اسماء خواجه‌ زاده


سرگذشت من ؟ - غاده السمان

سرگذشت من ؟ مسیر پروانه است
در طول تاریخش ، از کرم پیله
تا پرواز شفاف و رنگین پروانه ای زرین
می پرسی چراغ ها با من چه کرده اند ؟
بر گردشان می گردم
و آنها را با شهوت خویش برای آزادی
می سوزانم
و پرواز می کنم و پرواز می کنم
زیرا من عاشق رهایی ام نه عاشق گل ها و چراغ ها
عشق ؟ نه
آیا شنیده ای که پروانه ای به میل خود
دوباره کرم شود
و به درون پیله باز گردد ؟
عشق شهریار شرقی مترادف با تملّک دلدار است
یا مترادف با کشتن او
اما پروانه به دور دست ها پرواز کرده است
و آموخته است که چونان کرکسان ، در اوج آسمان بماند
و کار تمام شود

غاده السمان


منتشر شده در :  اشعار غاده السمان

در وطنم

در وطنم 

آن جا که مردان در جشن عروسی

شانه ی مویی آتشین به زنان اهدا می کنند

و به کودکان تازه تولد یافته شیشه ی شیری آتشین می دهند 

در وطنم 

مردان خانه هایشان را مثل گنجشکان می سازند

زیر گنبد کبود 

و بالای شاخه هایی که برای سوختن آماده شده اند

در وطنم 

آن جا که مرگ ردای زندگی را به تن می کند

نفس ها در صبحگاهان شکار می شوند

مردان شیفته ی طعم خاک می شوند

و زنان طعم بوسه را از یاد می برند

در وطنم

آن جا که مسیح گذشت 

هواپیماهایی بر فراز پیکرها و ناله ها

خون هایی که به سرزمین قدیسان طهارت می بخشند

پرواز می کنند

در وطنم دست ها از ترس جدایی

در هم گره خوردند

گرما را می جویند و 

دیدار پروردگار را 

در سفیدی چشمان 

در خواب دلنشین 

به دور از گناهان

به دور از انسان ها 

در آغوش آسمان هفتم می طلبند


ندی اُنسی الحاج

برگردان: محمد حمادی

انتشارات فصل پنجم


دوستی میان دست هایمان / نزار قبانی

دوستی میان دست هایمان
از دوستی من و تو محکمترند
و زلال تر
و عمیق تر
هر وقت من و تو دعوا میکنیم
و مشت هایمان را در هوا تکان میدهیم
دست هایمان همدیگر را در آغوش میگیرند
بوسه ای رد و بدل میکنند
و بخاطر نادانی ما
به هم چشمک میزنند

"نزار قبانی"
ترجمه : اصغر علی کرمی


نزار قبانی


تمام صدایت گمراهی ست

تمام صدایت گمراهی ست

من به این گمراهی ایمان آورده ام

من این گمراهی را دوست دارم

من آغوش تورا می خواهم

اغوشی که حرام است

من لبهایی را می خواهم

که حدود شرعی برآن جایز است

من اندامی را می خواهم

که خونم را حلال کند

هرچه تو بخواهی همان است

هرچه بگویی همان

بگو در آغوش شیطان بخوابم

بگو فرشتگان را قتل عام کنم

بگو

این گمراهی را دوست دارم

من ازصراط مستقیم به  تو می ترسم

من به دستهای تو ایمان دارم

به چشمهایت اعتقادراسخ


ندی انسی الحاج

ترجمه : بابک شاکر