اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دیگر نمی توانم پنهانت کنم!

دیگر نمی توانم پنهانت کنم!
از درخشش نوشته هایم می فهمند،

برای تو می نویسم
از شادی قدم هایم،

شوق دیدن تو را در می یابند
از انبوه عسل بر لبانم،

نشان بوسه تو را پیدا می کنند
چگونه می خواهی قصه عاشقانه مان را
از حافظه گنجشکان پاک کنی
و قانع شان کنی

که خاطراتشان را منتشر نکنند!؟

"
نزار قبانی"


دوستت دارم

دوستت دارم

گرچه خیلی خوب می دانم

که مسیر منتهی به غیر ممکن، سخت طولانی ست


"نزار قبانی"

مترجم : احسان پرسا 


عشقت به من آموخت که غمگین باشم

عشقت به من آموخت که غمگین باشم 

و من سالیان سال 

نیازمند زنی بودم 

که به اندوهم وادارد 

زنی که میان بازوانش 

چون گنجشکی بگریم 

زنی که گرد آورد تکه هایم را 

چون خرده های بلوری شکسته 

عشق تو... بانویم!

بدترین عادت ها را به من آموخت 

یادم داد که هر شب هزار بار 

فال قهوه بگیرم 

به طبابت عطاران تن دهم 

و بر در پیشگویان بکوبم 

یادم داد که از خانه بیرون زنم 

و سنگ فرش خیابان ها را گز کنم 

و جست و جو کنم چهره ات را 

در قطره های باران و در نور ماشین ها 

و رنگی از تو را 

حتا... حتا 

در آگهی ها و اعلان ها...


"نزار قبانی" 

مجموعه "عشق بدون مرز" 

ترجمه : آرش افشار


من را تو به دنیا آوردی

مرا که متولد کرد
مادرم
زنهای همسایه
خدای احد و واحد
نه نمی دانم مرا که متولد کرد
تنها وقتی به دنیا آمدم که چشمهای سیاه تو را
گیسوان پریشان تو را
و لبهای خندانت را دیدم
من را تو به دنیا آوردی


"نزار قبانی"

ترجمه : بابک شاکر

برای بار هزارم می گویم که دوستت دارم

برای بار هزارم می گویم

که دوستت دارم

چگونه می خواهی شرح دهم

 چیزی را که شرح دادنی نیست ؟

چگونه می خواهی حجم اندوهم را

تخمین بزنم ؟

اندوهم چون کودکی ست ...

هر روز زیباتر می شود و بزرگ تر

بگذار به تمام زبان هایی که می دانی و

نمی دانی بگویم

تو را دوست دارم

بگذار لغت نامه را زیرورو کنم

تا واژه ای هم اندازه ی اشتیاقم

به تو

واژه هایی که سطح سینه هایت را

بپوشاند

با آب و علف و یاسمن

بگذار به تو فکر کنم

و دلتنگت باشم

به خاطر تو

گریه کنم و بخندم

و فاصله وهم و یقین را بردارم


"نزار قبانی"


وقتی گفتم دوستت می‌دارم

وقتی گفتم دوستت می‌دارم

می‌دانستم که الفبایی تازه را اختراع می‌کنم


به شهری که در آن

هیچ کس خواندن نمی‌داند


شعر می‌خوانم

در سالنی متروک


و شرابم را در جام کسانی می‌ریزم

که یارای نوشیدنشان نیست...  


"نزار قبانی"


دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد

دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی


دوستت دارم

و هراسانم دقایقی بگذرند،
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر
و عشقت

آذرخشی میان رگ هایم

چونان سرنوشت.


"نزار قبانی" 

(ترجمه: موسی بیدج)

 

از کتاب: بلقیس و عاشقانه های دیگر / نشر ثالث

اشتباه نکن رفتنت فاجعه نیست

اشتباه نکن

رفتنت فاجعه نیست برایم

من ایستاده می میرم،

چون بیدهای مجنون...!

 

"نزار قبانی"


باور نداشتم که زنی بتواند شهری را بسازد

باور نداشتم که زنی بتواند

شهری را بسازد و به آن

آفتاب و دریا ببخشد و تمدن.

دارم از یک شهر حرف می زنم!

تو سرزمین منی!

صورت و دست های کوچکت،

صدایت،

من آنجا متولد شده ام

و همان‌جا می میرم!

 

"نزار قبانی"


رفتنت فاجعه نیست برایم

اشتباه نکن

رفتنت فاجعه نیست برایم

من ایستاده می میرم،

چون بیدهای مجنون...!

 

"نزار قبانی"