اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

می توانم اقرار کنم که حالم خوب نیست

می توانم اقرار کنم که حالم خوب نیست
وتنها نداشتن تو خانه ام را خراب کرده است
به نداشتن تو فکر کرده ام 
با تمام فلسفه های جهان
اما چیزی برای آرام شدنم نیافتم
جای من درون جهان  اضافه بود
امروز 
درست همین جا اقرار می کنم 
وقتی عاشق تو بودم
حواست به روبرو نبود 
نشسته بودی ستاره های نورانی را رصد می کردی
گاهی با حلقه های گیسویت
وگاهی با عاقبت من بازی می کردی
تو عاشق خودت بودی 
مثل تمام چیزهایی که عاشقش بودی

نجوان درویش 
مترجم : بابک شاکر


اولین بارکه مرادیدی بی جان بودم

اولین بارکه مرادیدی بی جان بودم
روحی درونم دمیده نبود
چشمانم کسوف بود 
ولبانم سرگردان صحرای حجاز  
اولین بار که دیدمت  
ستاره ای روی دوش تو بود 
ازکهکشان های عاشق  
از خلقت خدایی دیگر که در این هستی نمی گنجید 
روح درونم دمیدی  
لبانم را سیراب اقیانوس آرامت کردی 
جشمانم را سرشار از حرارت خورشید کردی 
آنگاه  
مرا رها کردی 
با سنگی روی سینه ام 
آخرین باری که مرا دیدی  
چشم داشتم  
لب داشتم  
روح داشتم  
اما تو را نداشتم  
به ستاره ات بازگشته بودی  
پیش خدایت 

نزارقبانی 
ترجمه بابک شاکر


آواز تازه ای بخوان

آواز تازه ای بخوان
آوازی شبیه نوای داوود
با غزلی به زیبایی غزلهای سلیمان
با صوتی حزین بخوان
با چشمانی شاد
ومن روبروی تو به لبهایت فکرمی کنم
ودراین فکر
موسیقی متولد می شود


"ندی انسی الحاج"

ترجمه: بابک شاکر


ندی انسی الحاج


زبان عشق

تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمس می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق سکوت می خواهد
زبان عشق واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمانه ها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت می کنی
می خواهم زبان تو را بیاموزم 

"نزارقبانی"
ترجمه : بابک شاکر



من را تو به دنیا آوردی

مرا که متولد کرد
مادرم
زنهای همسایه
خدای احد و واحد
نه نمی دانم مرا که متولد کرد
تنها وقتی به دنیا آمدم که چشمهای سیاه تو را
گیسوان پریشان تو را
و لبهای خندانت را دیدم
من را تو به دنیا آوردی


"نزار قبانی"

ترجمه : بابک شاکر

تمام صدایت گمراهی ست

تمام صدایت گمراهی ست

من به این گمراهی ایمان آورده ام

من این گمراهی را دوست دارم

من آغوش تورا می خواهم

اغوشی که حرام است

من لبهایی را می خواهم

که حدود شرعی برآن جایز است

من اندامی را می خواهم

که خونم را حلال کند

هرچه تو بخواهی همان است

هرچه بگویی همان

بگو در آغوش شیطان بخوابم

بگو فرشتگان را قتل عام کنم

بگو

این گمراهی را دوست دارم

من ازصراط مستقیم به  تو می ترسم

من به دستهای تو ایمان دارم

به چشمهایت اعتقادراسخ


ندی انسی الحاج

ترجمه : بابک شاکر