اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دیر آمده ای

دیر آمده ای
محبوب من
آنقدر دیر
که به پنج زبان زنده ی دنیا هم
دوستم بداری
هیچ اتفاق عاشقانه ای
سکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست
گل سرخ ات را
بر سر این شعر پرپر کن
ردیف و قطعه را هم به خاطر بسپار
تاوان دیر رسیدن گاهی
تنها
با یک عمر گریه پرداخت می شود

بهرام محمودی


هر صبح

من 
عادت کرده ام 
هر صبح 
قبل از باز شدن چشم هایم 
دوستت داشته باشم
و برایم مهم نباشد که تو
درکجای این شهر شلوغ
به فراموش کردنم مشغول هستی 

مینا آقازاده


خبر از من داری؟

خبر از من داری؟

خبر از دل تنگیهای من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی گفته که نای عاشقی ندارد؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

آخ … که هیچ کلاغی نساختیم میان هم

وجدان تو راحت

خبرهای من به تو نمیرسد ….

 

فرانک بخشی پور


من مدیونِ تو هستم

من مدیونِ تو هستم
مدیونِ تمامِ زخم هایِ بی امانی که به من می زنی
و مجال می دهی
قلبم بزرگ شود
و رویِ پایِ خودش بایستد
بزرگ شود
و تمامِ غمِ عالم را در خود جا دهد
بی آن که حتا برایت تنگ شود
من مدیون تو هستم

نسترن وثوقی


پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم

پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم

باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم

 

یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم

یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم

 

بهتر آن است که چشم از تو بپوشم انگار ،

تا به چشمان پشیمان تو عادت بکنم

 

چون زمستان و خزان از پی هم می آیند

من چگونه به بهاران تو عادت بکنم ؟

 

بادبان می کشم و موج و خطر در پیش است

باید ای عشق ، به طوفان تو عادت بکنم

 

ساده تر نیست در آغوش عطش جان بدهم

تا به سرچشمه سوزان تو عادت بکنم ؟!

 

طاق و قحطی زده از مصر مرا راندی و نیست

طاقت آنکه به کنعان تو عادت بکنم

 

ای دل غمزده دیری ست که عادت دارم

به سخنهای پریشان تو عادت بکنم !

 

محمدرضا ترکی


زدم به جاده عشقت پیاده در باران

زدم به جاده عشقت پیاده در باران

به شوق لحظه دیدار ساده در باران

 

در این طراوت نمناک در دلم سبز است

امید حادثه ای فوق العاده در باران

 

ببین که آینه بی قراری ام شده است

زلال صورت نمناک جاده در باران

 

ز پشت پنجره کلبه ات نگاهی کن

ببین چه سبز بهار ایستاده در باران!

 

اشاره ای، که گره خورده با نگاهت باز

نگاه مرد دل از دست داده در باران

 

ز بی تفاوتی ات ای پری قصه من

شکست شوکت یک شاهزاده در باران

 

سیدمحمد بابامیری


مردن که کاری ندارد

مردن که کاری ندارد
فقط بگو بمیر
دراز می کشم و
می میرم
دوست داشتنت  
این حرف ها سرش نمی شود
اگر بخواهی
حتا جهنم را
به آتش می کشم

محمد جنت امانی


دلتنگ آن مباش که شب بی ستاره است


دلتنگ آن مباش که شب بی ستاره است

گاهی زبان عشق فقط یک اشاره است


محمدرضا عبدالملکیان


نمی رنجم اگر کاخِ مرا ویرانه می خواهد

نمی رنجم اگر کاخِ مرا ویرانه می خواهد

که راه عشق ، آری ، طاقتی مردانه می خواهد !


کمی هم لطف باید گاه گاهی مردِ عاشق را

پرنده در قفس هم باشد ، آب و دانه می خواهد


چه حُسنِ اتفاقی ، اشتراک ما پریشانی ست

که هم مویِ تو هم بغضِ من ، آری ، شانه می  خواهد


تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست

تسلّی دادن این فاجعه ، میخانه می خواهد


اگر مقصود تو عشق است ، پس آرام باش ای دل

چه فرقی می کند می  خواهدم او یا نمی خواهد ؟!


سجاد رشیدی پور


دوباره مثل تو بی اختیار می گریم

دوباره مثل تو بی اختیار می گریم

و پا به پای هوای بهار می گریم


چو مادری که دلش داغ نوجوان دیده

بریده از همه، دیوانه وار می گریم


تو آرزوی قنوت نماز من شده ای

ببین! برای تو روزی سه بار می گریم


ببخش! عاشق تو رازدار خوبی نیست

میان کوچه اگر بی گدار می گریم!


به یاد خاطره ی کوله بار بسته ی تو

همیشه پشت سر هر قطار می گریم...


حسین دهلوی