اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

طاووس من ! حتی تو هم در حسرت رنگی !

طاووس من ! حتی تو هم در حسرت رنگی !

حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی !

 

یک روز دیگر کم شد از عمرت ، خدا را شکر

امروز قـــدری کمتر از دیروز دلتنگی

 

از " خود " گریزانی چرا ای سنگ ! باور کن

حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی

 

عمریست در نی شور شادی میـــدمی اما

از نــــی نمی آید به جز اندوه آهنگی

 

دنیا پـــلی دارد که در هر سوی آن باشی

در فکر سوی دیگری ! آوخ چه آونگـی!

 

"فاضل نظری"


گر عقل پشت حرف دل اما نمی‌ گذاشت

گر عقل پشت حرف دل اما نمی‌ گذاشت

تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت


از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست

 می شد گذشت وسوسه اما نمی گذاشت


این‌قدر اگر معطل پرسش نمی شدم

شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت


دنیا مرا فروخت ولی کاش دست کم

چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت


شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی

هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت


گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود

ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت


ای دل بگو به عقل که دشمن هم این‌چنین

در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت


ما داغدار بوسه وصلیم چون دو شمع

ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت


"فاضل نظری"

”کتاب“ اثر جدید فاضل نظری، که اردیبهشت ماه ۹۵ رونمایی شده است.

با اینکه خلق بر سر دل می‌نهند پا

با اینکه خلق بر سر دل می‌نهند پا

شرمندگی نمی‌کشد این فرش نخ‌نما


بهلول‌وار فارغ از اندوه روزگار

خندیده‌ایم! ما به جهان یا جهان به ما


کاری به کار عقل ندارم به قول عشق

کشتی‌شکسته را چه نیازی به ناخدا


گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست

ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟


فرق میان طعنه و تعریف خلق نیست

چون رود بگذر از همه سنگریزه‌ها


"فاضل نظری"


هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد 

آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد


گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم

به پریشانى گیسوى تو سوگند نشد


خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند 

تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد


من دهان باز نکردم که نرنجی از من

مثل زخمى که لبش باز به لبخند نشد


دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند

بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد


"فاضل نظری"


*کتاب اثر جدید فاضل نظری، که اردیبهشت ماه ۹۵ رونمایی شده است.


قاصدک های پریشان را که با خود باد برد

قاصدک های پریشان را که با خود باد برد

با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد


ای که می پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند

سیل وقتی خانه ای را برد ، از بنیاد برد


عشق می بازم که غیر از باختن در عشق نیست

در نبردی اینچنین ، هر کس به خاک افتاد، برد


شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن ها

هر که لاف عشق زد، نامی هم از فرهاد برد


جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر

هر چه برد، از آنچه روزی خود به دستم داد برد


در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست

هر که در میخانه از مستی نزد فریاد، برد


"فاضل نظری"


ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!

ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!

از من همین که دست کشیدی تو را سپاس


با من که آسمان تو بودم روا نبود

چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس


آیینه ای به دست تو دادم که بنگری

خود را در این جهان پر از حیرت و هراس


پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟

کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس


دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!

روزی به امر کردن و روزی به التماس


مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار

چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس


"فاضل نظری"  


تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

آه این منم ای آینه ! کم سرزنشم کن

 

آن روز که من دل به سر زلف تو بستم

دل سرزنشم کرد ، تو هم سرزنشم کن

 

ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد

در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن

 

یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم

اینبار قدم روی قدم سرزنشم کن

 

من سایه ی پنهان شده در پشت غبارم

آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن

 

"فاضل نظری"


گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان

گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان

ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟!

 

دور گردید و به ما جرأت مستی نرسید

چه بگوییم به این ساقی ساغرگردان!

 

این دعایی ست که رندی به من آموخته است

بار ما را نه بیفزا، نه سبک تر گردان

 

غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است

تا شکوفا نشده، بشکن و پرپر گردان

 

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟

مرگ حق است، به من حق مرا برگردان!

 

"فاضل نظری"


جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار

تک بیت فاضل نظری


جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار

اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست


"فاضل نظری"


معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟

معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟

من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟

 

گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است

داستان‌هایی که مردم از تو می‌گویند چیست؟

 

خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست

این سرآشفته و این قلب ناخرسند چیست؟

 

چند روز از عمر گل‌های بهاری مانده است

ارزش جان‌کندن گل‌ها در این یک چند چیست؟

 

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش

چاره ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟

 

عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز

حاصل آغوش گرم آتش و اسفند چیست؟

 

"فاضل نظری"