-
ده ها سال است
شنبه 22 آبان 1395 12:39
ده ها سال است در سرزمین دل خویش آواره ام نه کسی می یابد مرا نه می یابم کسی را هر کجا که بروم نیروی جاذبه ی تن تو به اینجا می کشاند مرا لطیف هلمت مترجم : جلال هانیسی
-
من کدامم هستم ؟
شنبه 22 آبان 1395 12:34
من کدامم هستم ؟ پیری ام ؟ یا جوانی ام ؟ وقتی مرا می بوسی به چه می اندیشی ؟ به این که پیرزنی را بوسیده ای که زمانی زن زیبای جوانی بوده ؟ یا زن جوانی را که پیر شده ؟ رویا شاه حسین زاده
-
از دلتنگی میمیرم
شنبه 22 آبان 1395 12:31
از دلتنگی میمیرم در آتش میمیرم بر سر دار میمیرم با گلوی بریده میمیرم اما نخواهم گفت زمانِ عشق من و تو به سر رسیده است که مرگ به عشق ما راه ندارد محمود درویش مترجم : اسماء خواجه زاده
-
آنچه شنیدید زخود یا زغیر
جمعه 21 آبان 1395 13:11
آنچه شنیدید زخود یا زغیر وآنچه بکردند زشر و زخیر بود کم ار مدت آن یا مدید عارضه ای بود که شد ناپدید و آنچه بجا مانده بهای دل است کان همه افسانه بی حاصل است نیما یوشیج
-
به چشم کور از راهی بسی دور
جمعه 21 آبان 1395 13:10
به چشم کور از راهی بسی دور به خوبی پشه ای پرنده دیدن به جسم خود بدون پا و بی پر به جوف صخره ای سختی پریدن گرفتن شر زشیری را در آغوش میان آتش سوزان خزیدن کشیدن قله الوند بر پشت پس آنکه روی خار و خس دویدن مرا آسانتر و خوشتر بود زان که بار منت دو نان کشیدن نیما یوشیج
-
از این راه شوم ،گرچه تاریک است
جمعه 21 آبان 1395 13:07
از این راه شوم ،گرچه تاریک است همه خارزار است و باریک است ز تاریکیم بس خوش آید همی که تا وقت کین از نظرها کمی نیما یوشیج
-
شب همه شب شکسته خواب به چشمم
جمعه 21 آبان 1395 13:05
شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروانستم با صداهای نیمه زنده ز دور همعنان گشته همزبان هستم جاده اما ز همه کس خالی است ریخته بر آوار آوار این منم به زندان شب تیره که باز شب همه شب گوش بر زنگ کاروانستم نیما یوشیج
-
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
جمعه 21 آبان 1395 13:03
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی پرسید کرم را مرغ از فروتنی تا چند منزوی در کنج خلوتی دربسته تا به کی در محبس تنی در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ خلوت نشسنه ام زیر روی منحنی هم سال های من پروانگان شدند جستند از این قفس،گشتند دیدنی در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ یا پر بر آورم بهر پریدنی اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی! کوشش...
-
خانه ام ابری ست
جمعه 21 آبان 1395 12:59
خانه ام ابری ست یکسره روی زمین ابری ست با آن. از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد. یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من! آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟ خانه ام ابری ست اما ابر بارانش گرفته ست. نیما یوشیج
-
آن گل زودرس چو چشم گشود
جمعه 21 آبان 1395 12:57
آن گل زودرس چو چشم گشود به لب رودخانه تنها بود گفت دهقان سالخورده که : حیف که چنین یکه بر شکفتی زود لب گشادی کنون بدین هنگام که ز تو خاطری نیابد سود گل زیبای من ولی مشکن کور نشناسد از سفید کبود نشود کم ز من بدو گل گفت نه به بی موقع آمدم پی جود کم شود از کسی که خفت و به راه دیر جنبید و رخ به من ننمود آن که نشناخت قدر...
-
ترا من چشم در راهم
جمعه 21 آبان 1395 12:55
ترا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ « تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم ترا من چشم در راهم. شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمیکاهم ترا من چشم در راهم نیما یوشیج
-
زندگانی چه هوسناک است ، چه شیرین!
جمعه 21 آبان 1395 12:53
زندگانی چه هوسناک است ، چه شیرین! چه برومندی دمی با زندگی آزاد بودن، خواستن بی ترس،حرف از خواستن بی ترس گفتن،شاد بودن! نیما یوشیج
-
فریاد می زنم
جمعه 21 آبان 1395 12:51
فریاد می زنم ، من چهره ام گرفته ! من قایقم نشسته به خشکی ! مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست ، یک دست بی صداست ، من ، دست من کمک ز دست شما می کند طلب، فریاد من شکسته اگر در گلو ، وگر فریاد من رسا ، من از برای راه خلاص خود و شما، فریاد می زنم ، فریاد می زنم!! نیما یوشیج
-
من دلم سخت گرفته است از این
جمعه 21 آبان 1395 12:49
من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانهی مهمانکش روزش تاریک که به جان هم نشناخته انداخته است: چند تن خواب آلود چند تن ناهموار چند تن ناهشیار. نیما یوشیج
-
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
جمعه 21 آبان 1395 12:47
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفردر آب دارد می سپارد جان. یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید. آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا تواناییّ بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ میبندید...
-
می تَراوَد مَهتاب
جمعه 21 آبان 1395 12:44
می تَراوَد مَهتاب می درخشد شَب تاب، نیست یک دَم شِکَنَد خواب به چشمِ کَس ولیک غَمِ این خُفته ی چند خواب در چشمِ تَرَم می شکند. نگران با من اِستاده سَحَر صبح می خواهد از من کز مبارکْ دَمِ او آوَرَم این قومِ به جانْ باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از رَهِ این سفرم می شکند. نیما یوشیج
-
بیوگرافی نیما یوشیج
جمعه 21 آبان 1395 12:10
21 آبان زادروز نیما یوشیج پدر شعرنو گرامی باد.
-
یک مرد
چهارشنبه 19 آبان 1395 22:38
یک مرد برای عاشق شدن به یک لحظه نیاز دارد برای فراموش کردن به یک عمر ... نزار قبانی
-
دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
چهارشنبه 19 آبان 1395 15:34
دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم، در عصری مهربان تر و شاعرانه تر، عصری که عطر کتاب، عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد! دلم می خواست تو را در عصر شمع دوست می داشتم، در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی و نامه های نوشته شده با پر و پیراهن های تافته رنگارنگ نه در عصر دیسکو، ماشین های فِراری و شلوارهای جین! دلم...
-
چگونه فکر میکنی پنهانی و به چشم نمیآیی؟
چهارشنبه 19 آبان 1395 15:29
چگونه فکر میکنی پنهانی و به چشم نمیآیی؟ تو که قطره بارانی بر پیراهنم دکمه طلایی بر آستینم کتاب کوچکی در دستانم و زخم کهنهای بر گوشهی لبم مردم از عطر لباسم میفهمند که معشوقم تویی از عطر تنم میفهمند که با من بودهای از بازوی به خواب رفتهام میفهمند که زیر سر تو بوده است… نزار قبانی
-
می خواهم عاشق شوم
سهشنبه 18 آبان 1395 18:25
می خواهم عاشق شوم بی پروا صریح بدون طلب بخشش ره سپرم در عشق تو تا نهایت سرگیجگی تا کرانه های دیوانگی... نزار قبانی
-
دوستم داشته باش
سهشنبه 18 آبان 1395 18:19
دوستم داشته باش از رفتن بمان! دستت را به من بده، که در امتداد دستانت بندری است برای آرامش! نزار قبانی
-
عشق
سهشنبه 18 آبان 1395 18:00
عشق از آن مردان شجاع است. برای ترسو ها مادرانشان زن میگیرند ! نزار قبانی
-
وقتی نباشی
دوشنبه 17 آبان 1395 14:34
وقتی نباشی تحمل تنهایی کار سادهای نیست چون تنهایی قبل از تو با تنهایی بعد از تو زمین تا آسمان فرق میکند نازنین عابدین پور
-
عاشقم باش
دوشنبه 17 آبان 1395 14:24
دستت را بگذار روی پیشانی ام انگار دست تو دست من باشد از زندگیم دفاع کن با سنگ و چاقو انگار زندگی تو زندگی من باشد عاشقم باش پرشور و دیوانه وار انگار قلب من قلب تو باشد آتیلا ژوزف مترجم : آزیتا قهرمان *** آتیلا ژوزف (به مجاری: Attila József) شاعر مجار در سال ۱۹۰۵ در بوداپست مجارستان در خانوادهٔ فقیری زاده شد. پدرش خیلی...
-
همین که فراموشش می کنم - جمال ثریا
دوشنبه 17 آبان 1395 14:19
همین که فراموشش می کنم و تمام می شود آهنگی بخش می شود آهنگ محبوب او یا کسی می خندد شبیه خنده او یا کسی عطرش را می فشارد و پخش می شود در هوا عطر او بدین سان به یاد می رود کل فراموش کردن هایم جمال ثریا ترجمه : علیرضا شعبانی
-
راضی ام اگر عاشقانه بمیرم
دوشنبه 17 آبان 1395 14:14
راضی ام اگر عاشقانه بمیرم راضی ام که من با عشق زاده می شوم و با عشق می میرم به آن پناه می برم و جز آن راهی برای رهانیدن نمی شناسم راضی ام که عاشقانه مردن تولدی دگر است عاشقانه مردن تولدی دگر است ندی انسی الحاج مترجم : محبوبه افشاری
-
کتاب چهل سالگی - ناهید طباطبایی
شنبه 15 آبان 1395 17:55
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن میرسد میبیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش ضعف میرود و دیگر نمیتواند پلهها را سه تا یکی کند. و از همه...
-
کتاب رویای تبت - فریبا وفی
شنبه 15 آبان 1395 17:21
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟" قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه...
-
کتاب سلوک - محمود دولت آبادی
شنبه 15 آبان 1395 17:19
پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الّا نوعی لجاجت با خود، و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت. عجیب ترین خوی ِ آدمی این است که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد و به کرات هم. هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بسر می برد، و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود ِ آدمی نسبت به خودش...