-
بیوگرافی رهی معیری
دوشنبه 24 آبان 1395 12:50
امروز 24 آبان سالروز فوت شاعر برجسته رهی معیری است. روحش شاد و یادش گرامی باد
-
گلچین غزلیات انوری
یکشنبه 23 آبان 1395 23:48
اوحدالدین محمد ابن محمد ( یا ابن اسحاق) شاعر و دانشمند ایرانی قرن ششم هجری است. وی از بسیاری از معلومات متداول زمان خود از قبیل منطق ، موسیقی، ریاضی و نجوم بهره داشت. ابتدا مداح سلطان سنجر بود و پس از مرگ او و استیلای ترکان غز بر خراسان به ستایش امرا و سفرای بلاد مختلف مشغول شد، ولی در اواخر عمر زهد پیشه کرد و از...
-
گلچین غزلیات عراقی
یکشنبه 23 آبان 1395 22:40
شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی، عارف نامی و شاعر بلندآوازهٔ ایرانی، در اوایل قرن هفتم هجری در دهی در اطراف همدان به دنیا آمد. پس از تحصیل علوم و فنون و کسب دانش، برای ادامه تحصیل به همدان رفت. سپس با جمعی از دراویش رهسپار هندوستان شد و به خدمت شیخ بهاءالدین زکریا درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج...
-
گلچین غزلیات محتشم کاشانی
یکشنبه 23 آبان 1395 19:43
کمالالدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول است. وی در سال ۹۰۵ هجری قمری در کاشان زاده شد و بیشتر دوران زندگی خود را در این شهر گذراند. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمالالدین در نوجوانی به مطالعهٔ علوم دینی و ادبی معمول زمان خود پرداخت. معروفترین اثر وی دوازده بند مرثیهای است که در شرح...
-
گلچین غزلیات وحشی بافقی
یکشنبه 23 آبان 1395 19:32
کمالالدین بافقی متخلص به وحشی از شعرای زبردست قرن دهم است. وی در اواسط نیمهٔ اول قرن دهم در بافق به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش طی کرد. او در مدت عمر مانند خواجهٔ شیراز از مسافرتهای دور و دراز احتراز میجست و جز به کاشان و عراق سفر نکرد. وحشی بافقی در حدود سال ۹۹۹ هجری قمری درگذشت....
-
گلچین غزلیات اوحدی مراغه ای
یکشنبه 23 آبان 1395 19:22
رکنالدین اوحدی مراغهای (۶۷۳-۷۳۸ قمری) عارف و شاعر پارسیگوی ایرانی و معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید است. او در شهرستان مراغه زاده شد و آرامگاه وی نیز در همان شهر است. پدرش از اهالی اصفهان بود و خود او نیز مدتی در اصفهان اقامت داشت و به همین دلیل نامش اوحدی اصفهانی نیز ذکر شده است. در حال حاضر یک موزه دائمی در...
-
گلچین غزلیات صائب تبریزی
یکشنبه 23 آبان 1395 19:11
میرزا محمد علی صائب تبریزی از شاعران عهد صفویه است که در حدود سال ۱۰۰۰ هجری قمری در اصفهان (و به روایتی در تبریز) زاده شد. در جوانی مانند اکثر شعرای آن زمان به هندوستان رفت و از مقربین دربار شاه جهان شد. در سال ۱۰۴۲ هجری قمری به کشمیر رفت و از آنجا به ایران بازگشت و به منصب ملکالشعرایی شاه عباس ثانی درآمد. در زمان...
-
گلچین غزلیات خواجوی کرمانی
یکشنبه 23 آبان 1395 19:03
کمال الدین ابوالعطاء محمود بن علی بن محمود، معروف به خواجوی کرمانی از مشاهیر شعرا و عرفای قرن هفتم هجری است. وی در سال ۶۸۹ هجری قمری در کرمان متولد شد و در همانجا به تحصیل علوم و فنون متداول مشغول شد. سپس به سیر و سیاحت پرداخت، به زیارت کعبه رفت و بعدها نیز مدتی درتبریز و شیراز به سر برد. وی به غیر از دیوان قصاید و...
-
گلچین غزلیات عطار
یکشنبه 23 آبان 1395 18:54
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا...
-
گلچین غزلیات سعدی
یکشنبه 23 آبان 1395 18:46
مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. تخلص او "سعدی" است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. وی احتمالاً بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و به تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت...
-
گلچین غزلیات حافظ
یکشنبه 23 آبان 1395 18:34
خواجه شمسالدین محمد شیرازی متخلص به "حافظ"، غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایهای رفیع یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی تأمل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف از بر داشت....
-
کسی باور نخواهد کرد
شنبه 22 آبان 1395 22:38
کسی باور نخواهد کرد اما من به چشم خویش می بینم که مردی پیش چشم خلق بی فریاد می میرد نه بیمار است نه بردار است نه درقلبش فروتابیده شمشیری نه تا پر در میان سینه اش تیری کسی را نیست بر این مرگ بی فریاد تدبیری لبش خندان و دستش گرم نگاهش شاد تو پنداری که دارد خاطری از هر چه غم آزاد اما من به چشم خویش می بینم به آن تندی که...
-
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
شنبه 22 آبان 1395 22:34
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست چون باده ی لب تو می نابم آرزوست ای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبز در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست دور از نگاه گرم تو ، بی تاب گشته ام بر من نگاه کن ، که شب و تابم آرزوست تا گردن سپید تو گرداب رازهاست سر گشتگی به سینه ی گردابم آرزوست تا وارهم ز وحشت شب های انتظار چون خنده ی تو مهر...
-
جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است
شنبه 22 آبان 1395 22:30
جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است جنگل شب تا سحر تن شسته در باران خیال انگیز ما به قدر جام چشمان خود ، از افسون این خمخانه سر مستیم در من این احساس مهر می ورزیم پس هستیم فریدون مشیری
-
آخر ای دوست نخواهی پرسید
شنبه 22 آبان 1395 22:28
آخر ای دوست نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید سوخت در آتش و خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسید داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید آن همه عهد فراموشت شد چشم من روشن روی تو سپید جان به لب آمده در ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح امید آخر این عشق مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی دید دل پر درد...
-
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟
شنبه 22 آبان 1395 22:23
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟ من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم تو در نگاه من ، چه می خوانی ، نمی دانم اما به جای من ، تو پاسخ می دهی : آری ما هر دو می دانیم چشم و زبان ، پنهان و پیدا ، رازگویانند وآنها که دل به یکدیگر دارند حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند ننوشته می خوانند من « دوست دارم» را پیوسته در چشم تو...
-
مگر چشمان ساقی بشکند امشب خمارم را
شنبه 22 آبان 1395 17:13
مگر چشمان ساقی بشکند امشب خمارم را مگر شوید شراب لطف او از دل غبارم را بهشت عشق من در برگ ریز یادها گم شد مگر از جام می گیرم سراغ چشم یارم را به گوشش بانگ شعر و اشک من نا آشنا آمد به گوش سنگ می خواندم سرود آبشارم را به جام روزگارانش شراب عیش و عشرت یاد که من با یاد او از یاد بردم روزگارم را پس از عمری هنوز ای جان به...
-
من با کدام دل به تماشا نشسته ام
شنبه 22 آبان 1395 17:10
من با کدام دل به تماشا نشسته ام آسوده مرگ آب و هوا و نبات را مرگ حیات را ؟ من با کدام یارا در این غبار سنگین مرگ پرندهها را خاموش مانده ام ؟ در انهدام جنگل در انقراض دریا در قتل عام ماهی من با کدام مایه صبوری فریاد برنداشته ام آی ؟ پیکار خیر و شر کز بامداد روز نخستین آغاز گشته بود در این شب بلند به پایان رسیده است خیر...
-
در صبح آشنایی شیرینمان ، تو را
شنبه 22 آبان 1395 16:50
در صبح آشنایی شیرینمان ، تو را گفتم که مرد عشق نئی باورت نبود در این غروب تلخ جدایی هنوز هم میخواهمت چو روز نخستین ولی چه سود ؟ میخواستی به خاطر سوگندهای خویش در بزم عشق بر سر من جام نشکنی میخواستی به پاس صفای سرشک من این گونه دل شکسته به خاکم نیفکنی پنداشتی که کوره سوزان عشق من دور از نگاه گرم تو خاموش میشود ؟...
-
من دل به زیبایی به خوبی میسپارم
شنبه 22 آبان 1395 16:48
من دل به زیبایی به خوبی میسپارم دینم این است من مهربانی را ستایش میکنم آیینم این است من رنج ها را با صبوری میپذیرم من زندگی را دوست دارم انسان و باران و چمن را میستایم انسان و باران و چمن را میسرایم در این گذرگاه بگذار خود را گم کنم در عشق ، در عشق بگذار از این ره بگذرم با دوست ، با دوست فریدون مشیری
-
یکی دیوانه ای آتش برافروخت
شنبه 22 آبان 1395 16:45
یکی دیوانه ای آتش برافروخت در آن هنگامه جان خویش سوخت همه خاکسترش را باد می برد وجودش را جهان از یاد می برد تو همچون آتش ای عشق جانسوز من آن دیوانه مرد آتش افروز من آن دیوانه ی آتش پرستم در این آتش خوشم تا زنده هستم بزن آتش به عود استخوانم که بوی عشق برخیزد ز جانم خوشم با این چنین دیوانگی ها که می خندم به آن فرزانگی...
-
چشم در راه کسی هستم
شنبه 22 آبان 1395 16:43
چشم در راه کسی هستم کوله بارش بر دوش آفتابش در دست خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز کوله بارش سرشار از عشق ، امید آفتابش نوروز باسلامش ، شادی در کلامش ، لبخند از نقس هایش گُل می بارد با قدم هایش گُل می کارد مهربان ، زیبا ، دوست روح هستی با اوست قصه ساده ست ، معما مشمار چشم در راه بهارم آری چشم در راهِ بهار فریدون مشیری
-
هر چه زیبایی و خوبی که دلم تشنه اوست
شنبه 22 آبان 1395 16:41
هر چه زیبایی و خوبی که دلم تشنه اوست مثل گل ، صحبت دوست مثل پرواز کبوتر می و موسیقی و مهتاب و کتاب کوه ، دریا ، جنگل ، یاس ، سحر این همه یک سو ، یک سوی دگر چهره همچو گل تازه تو دوست دارم همه عالم را لیک هیچ کس را نه به اندازه تو فریدون مشیری
-
بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
شنبه 22 آبان 1395 16:38
بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم و از عشق سرودی بسرایم آن گاه به صد شوق چو مرغان سبکبال پر گیرم از این بام و به سوی تو بیایم فریدون مشیری بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم و از عشق سرودی بسرایم آن گاه به صد شوق چو مرغان سبکبال پر گیرم از این بام و به سوی تو بیایم خورشید از آن دور، از آن قله پربرف آغوش کند...
-
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
شنبه 22 آبان 1395 16:33
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم بنشین که با من هر نظر ، با چشم دل ، با چشم سر هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم...
-
بعد از تو ، تا همیشه
شنبه 22 آبان 1395 16:30
بعد از تو ، تا همیشه شب ها و روزها بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما اما پشت دریچه ها در عمق سینه ها خورشید ِ قصه های تو همواره روشن است فریدون مشیری
-
ای زندگی تن و توانم همه تو
شنبه 22 آبان 1395 14:50
ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو مولوی
-
استاد کائنات که این کارخانه ساخت
شنبه 22 آبان 1395 14:45
استاد کائنات که این کارخانه ساخت مقصود عشق بود جهان را بهانه ساخت روزی که مرغ عشق به عالم گشود بال جایی ندید در دل ما آشیانه ساخت مسلمی شیرازی *** مسلمی شیرازی ازشاعران خوش طبع زمان خود بود. ظاهرا وى قبل از تألیف تذکرهى «مجالس النفائس» (896 ق) فوت شده است. قبرش در اسفراین مىباشد. بعضى از تذکرهها او را مسلمى شیرازى...
-
شاید فردا دوباره عاشقت شدم
شنبه 22 آبان 1395 12:48
تا امروز از تو نوشتم امشب از عشقت انصراف می دهم سخت است دوست داشتن تو خسته ام می خواهم کمی استراحت کنم شاید فردا دوباره عاشقت شدم. غلامرضا بروسان
-
هیچ گاه نفهمیده ام
شنبه 22 آبان 1395 12:41
هیچ گاه نفهمیده ام دوست داشتن چرا این همه غم انگیز است ؟ هیچ گاه نمی فمم چرا می گویند آدمها با قلبهایشان عاشق می شوند وقتی که من همیشه عشق را درگلویم احساس می کنم ؟ هستی دارایی