-
من هوس کردم که مهمانت کنم با قهوه ای
یکشنبه 23 فروردین 1394 00:20
من هوس کردم که مهمانت کنم با قهوه ای راستی قهوه نمی نوشی تو... چای داغ چه؟ "مهدی مهدی زاده"
-
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد
شنبه 22 فروردین 1394 19:54
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست "سیده تکتم حسینی"
-
حالِ تنهاییِ من غمزده و طوفانی ست
شنبه 22 فروردین 1394 15:37
حالِ تنهاییِ من غمزده و طوفانی ست به دلم فاخته ای گرم مصیبت خوانی ست در سرم طایفه ای طبل عزا می کوبند مجلس سینه زنی در حَرمی پنهانی ست مِهر پاییز کجا بود در این شهر شلوغ چارفصلِ دل من در خطر ویرانی ست مرغ آمین که به آهی لب دیوار نشست ناله سر داد که تقدیر تو بی سامانی ست هرکه دستی به دلم زد سر ِبی مهری داشت پای هر دل...
-
فریاد کن بگو که دل از دست داده ای
دوشنبه 10 فروردین 1394 23:11
فریاد کن بگو که دل از دست داده ای در عاشقی نشانِ رضایت سکوت نیست ! "محمد عبدالحسینی"
-
خدا پشت و پناهت زود برگرد
دوشنبه 10 فروردین 1394 14:42
خدا پشت و پناهت زود برگرد فدای شکل ماهت زود برگرد هوا سرد است،شالت را بینداز بگیر این هم کلاهت،زود برگرد ببین این گونه نگذاری بماند دو چشمانم به راهت زود برگرد دلم را تو شکستی ای مسافر به جبران گناهت زود برگرد برایت نیست جایی مثل خانه بسوی زاد گاهت زود برگرد بیا از زیر قرآنم گذر کن خدا پشت و پناهت،زود برگرد "نجمه...
-
عاشق تو شده ام
دوشنبه 10 فروردین 1394 02:57
پس از دیدار تو همواره شادمان بوده ام ولی دائم در نگرانی نگران اینکه شاید از من ناامید شوی نگران اینکه دوستی مان به پایان رسد نگران اینکه شاید از بودن با من شاد نباشی نگران اینکه شاید برای تو اتفاقی بیفتد عاشق تو شده ام و شاید نگرانی فراوان من به خاطر عشق من به توست "سوزان پولیس شوتز" از کتاب سرخ به رنگ عشق...
-
دوباره امشب آمدی که بغض بالشم شوی
شنبه 8 فروردین 1394 13:17
دوباره امشب آمدی که بغض بالشم شوی که شعله ور کنی مرا لهیب سرکشم شوی کنار تخت و بسترم به من بگو چه می کنی چرا سرک کشیده ای که میل شورشم شوی پس از تو از شراب من کسی پیاله ای نخورد کسی به جز خیال تو مرا به خلوتم نبرد از این اتاق همهمه کسی عیادتی نکرد مسیر هر مسافری به مقصد تنم نخورد نمی شود نمی شود که شب به شب خطر کنی به...
-
تمام صدایت گمراهی ست
دوشنبه 3 فروردین 1394 16:31
تمام صدایت گمراهی ست من به این گمراهی ایمان آورده ام من این گمراهی را دوست دارم من آغوش تورا می خواهم اغوشی که حرام است من لبهایی را می خواهم که حدود شرعی برآن جایز است من اندامی را می خواهم که خونم را حلال کند هرچه تو بخواهی همان است هرچه بگویی همان بگو در آغوش شیطان بخوابم بگو فرشتگان را قتل عام کنم بگو این گمراهی...
-
شعر کهن
شنبه 1 فروردین 1394 18:23
گلچین غزلیات از حافظ گلچین غزلیات سعدی گلچین غزلیات خواجوی کرمان گلچین غزلیات عطار نیشابوری گلچین غزلیات صائب تبریزی گلچین غزلیات اوحدی مراغه ای گلچین غزلیات سیف فرغانی گلچین غزلیات خاقانی گلچین غزلیات سنایی غزنوی گلچین غزلیات محتشم کاشانی گلچین غزلیات انوری ابیوردی گلچین غزلیات فخرالدین عراقی گلچین غزلیات عبید زاکانی...
-
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…
شنبه 1 فروردین 1394 13:03
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا… جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا… وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا… روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا... افتاد روی میز ورقهای سرنوشت فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا... کمکم زمانه داشت به هم...