شب همه شب شکسته خواب به چشممگوش بر زنگ کاروانستمبا صداهای نیمه زنده ز دورهمعنان گشته همزبان هستم
جاده اما ز همه کس خالی استریخته بر آوار آواراین منم به زندان شب تیره که بازشب همه شبگوش بر زنگ کاروانستم
نیما یوشیج