یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
ابوسعید ابوالخیر
من نیمِ تو ام؛ خبر نداری از من
ای کاش که دست بر نداری از من
از حالت ِگریه کردنت معلوم است
یک خواسته بیشتر نداری از من
حرفِ زیباییِ چشمانِ تو هرجایی شده
شعرِ لیلاها و نقل محفل گلنارها
از تو در طراحی و خلق بناهای عجیب
ایده می گیرند دایم بهترین معمارها