اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

از تفأل های حافظ خسته‌ام ای شهریار

از تفأل های حافظ خسته‌ام ای شهریار


از تفأل های حافظ خسته‌ام ای شهریار

"آمدی جانم به قربانت"، نمی آید چرا؟!


امین شاهسواری


آمدی حسرت لیلا شدنت هم آمد

آمدی حسرت لیلا شدنت هم آمد


آمدی حسرت لیلا شدنت هم آمد

ناز کن تا که بفهمی چقدر مجنونم ...


جواد کاظمینی


آنقدر حافظ گشودم در پی تو شب به شب

آنقدر حافظ گشودم در پی تو شب به شب


آنقدر حافظ گشودم در پی تو شب به شب

جانِ حافظ زین همه بی مهریَت آمد به لب


ندا دارابیان


دنیا مـــرا با رفتن تو امتحان می کرد

دنیا مـــرا با رفتن تو امتحان می کرد


دنیا مـــرا با رفتن تو امتحان می کرد

نوع سوالاتش همیشه جای خالی بود

گفتم: اگر روزی نباشی، زود می میرم

گفتی چه شعری آفرین! احسنت! 

عالیبود!


حسین میرقاسمی


مــن ساده ترین ترانه را یادم نیست

مــن ساده ترین ترانه را یادم نیست


مــن ساده ترین ترانه را یادم نیست

دلـچسب تـرین نشانه را یادم نیست

یک بار تــو را در ایـن خیابان دیـدم

عمریست که راه خانه را یادم نیست

علی جعفرزاده


ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر

ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی ، حالم خراب خوش تر

بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن ، از هر شباب خوش تر

جز طرح چشم مستت ، بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم ، نقش بر آب خوش تر

خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر

هر فصل از آن جهانی است ، هر برگ داستانی
ای دفتر تن تو ، از هر کتاب خوش تر

چون پرسم از پناهی ، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت ، از هر جواب خوش تر

خامش نشسته شعرم ، در پیش دیدگانت
ای شیوه ی نگاهت ، از شعر ناب خوش تر

حسین منزوی


مرا ببخش

نام این آتش ، تنها عشق بود
و عمری که داشت زیر سایه ی این سه حرف
رو به زوال می رفت

هزاران هزار نیستی در این سه حرف
هزاران ترک شدن در سه حرف
نامش تو بود
و اگر می ماندی ، ما می شد

مرا ببخش
نباید دوستت می داشتم

جمال ثریا
ترجمه‌ : سیامک تقی زاده


این قاعده ی خیلی از بازی هاست!

این قاعده ی خیلی از بازی هاست! آدم ها باید تا مرز برنده شدن پیش برن، اما کسی نباید برنده نهایی بشه. نباید حس ماجراجویی آدم ها رو از بین برد، آدم ها همیشه دوست دارن بازی کنن.

واسه همینه که بعضی از نویسنده ها پایان داستان شون رو نمی نویسن، شعبده بازها راز جادوهاشون رو به کسی نمی گن و خیلی از آدم ها واسه هم احساس شون رو بیان نمی کنن، چون می ترسن که بازی تموم شه.

وقتی آدم ها می فهمن که چی تو سرت و قلبت می گذره دیگه دلیلی واسه بازی کردن و موندن نمی بینن، تنها کسانی که می مونن وفادارها هستن.


روزبه معین 

قهوه سرد آقای نویسنده

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

باید قبول کرد که آماده نیستیم


گیرم قسم به اسم شما کم نمی خوریم!

خلوت نشین گوشه ی سجاده نیستیم


گیرم پیاده راه بیفتیم سمتتان

در طول سال، مرد همین جاده نیستیم!


دربند شهوت سگ نفسیم و سالهاست

قادر به پاره کردن قلاده نیستیم


افتادگی نشان «بلوغ» و «نجابت» است

طفلیم و نانجیب! که افتاده نیستیم


دل هایمان سیاه ترند از لباسمان!

حاضر به مست کردن بی باده نیستیم


شیطان اگر که سجده به انسان نکرد و رفت

فهمیده بود مثل خودش ساده نیستیم!


عمری ست زیر بیرق تان سینه می زنیم

اما دریغ و درد که آزاده نیستیم


امید صباغ نو