شکستی و بتِ نشکسته را طواف نکردی
بهشت گم شد و یکشنبه اعتراف نکردی
تو ایستادی و من قُوتِ لایَموت گرفتم
تو زخم خوردی و من روزه ی سکوت گرفتم
چگونه بی تو ازین رنجِ جاودان بگریزم
مرا دوباره در آغوشِ خود بگیر عزیزم...
"حامد ابراهیم پور"
از مجموعه شعر"با دست من گلوی کسی را بریده اند" نشر شانی -چاپ 1389
ولی تو زنده ای و در میانِ کادر نشستی
نشسته ای و سپید است خاطراتِ گمِ من
نشسته ای و دوباره قرار نیست بمیرد
زنی که پُر شده در عکس های آلبومِ من...
.
بمان کنارمن امشب،دوباره شعربخوان تا
برای هردویمان بعدِ گریه چای بریزم
دلم گرفته ازینجا، کمی مراقب من باش
دلم گرفته برای تو...شب بخیر عزیزم
"حامد ابراهیم پور"
دو بند از یک چهارپاره
از مجموعه شعر"آوازهایی ازطبقه سوم"