اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دلم گرفته چنان ابرهای پاییزی

دلم گرفته چنان ابرهای پاییزی

بخوان برای من امشب ترانه ای، چیزی...


چقدر فاصله افتاده بین بودنمان

من این ورِ میز، امّا تو آن ورِ میزی...


تو از حوالیِ «مرداد» خسته آمده ای

تو یادگارِ چهل غربتِ غم انگیزی


درونِ حسّ خودت آنچنان فرو رفتی

گمان کنم که بدلکارِ نقش چنگیزی!


کلاه گرچه سرت نیست، شالِ «سبز»ت را-

بگو کجای شبِ تیره ام می آویزی؟!


«زن»ی و از همه مردانِ شهر «مرد»تری!

گذشته است گلویت هم از دمِ تیزی


بیا مُرادِ دلم باش بعد ازین-اصلاً

که گفته است که مرد است شمسِ تبریزی؟!


تو عاشقانه ترین رود سرزمین منی

که هیچ وقت به دریای من نمی ریزی!


امید صباغ نو

کسی که شاهد عشق عجیب من باشد

کسی که شاهد عشق عجیب من باشد،

بعید نیست که به فکر فریب من باشد


بعید نیست نخواهد که ما به هم برسیم، 

و گریه سهم نگاه غریب من باشد 


کدام دختر این شهر جز تو لایق بود،

که همنشین دل نانجیب من باشد


خدا همیشه به دیوانه‌ها حواسش هست، 

گذاشت  سرخترین سیب، سیب من باشد 


حسود نیستم اما کسی به غیر خودم، 

غلط کند که بخواهد رقیب من باشد


به هرکسی که شبیه تو نیست بدبینم،

اجازه هست که عشقت نصیب من باشد؟!


امید صباغ نو

آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی

آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی 

دست عهد از دامن صحبت رها تا کی کنی 


چون بجز جور و جفاکاری نداری روز و شب 

پس مرا بیغاره‌ی مهر و وفا تا کی کنی 


باختم در نرد عشقت این جهان و آن جهان 

چون همه درباختم با من دغا تا کی کنی 


چون کلاه خواجگی یکباره بنهادم ز سر 

جان من پیراهن صبرم قبا تا کی کنی 


از وفای انوری چون روی گردانیده‌ای 

شرم دار از روی او آخر جفا تا کی کنی


 #انوری  

#شعر_کهن


لینک مستقیم مطلب :

https://t.me/asharenabir/20508

برخیــــز، تمام شد شب سختی مان

برخیــــز، تمام شد شب سختی مان

گل بافته خورشیـد به روتختی مان


لبخنـــــد بزن، پنجـــره ها را بگشـــا

از راه رسیده صبح خوشبختی مان 


شهراد میدری   

#صبح_بخیر 


لینک اصلی مطلب :

https://t.me/asharenabir/20507

نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام

نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام

نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام

 

تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن

من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام

 

تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم

تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام

 

زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى

مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام

 

شناختند عامیان من و تو را به این نشان

تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام

 

چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت

مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام

 

سید تقی سیدی


درون سینه ام صد آرزو مرد

درون سینه ام صد آرزو مرد

گل صد آرزو نشکفته پژمرد


دلم بی روی او دریای درد است

همین دریا مرا در خود فرو برد


فریدون مشیری

دفتر شعر ابر و کوچه


آسمان ِروشن

اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید .

آسمان ِ آخرین

که ستاره ی تنهای آن تویی .

 

آسمان ِ روشن

سرپوش بلورین ِ باغی

که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .

باغی که تو

تنها درخت آنی

و بر آن درخت

گلی ست یگانه

که تویی .

 

ای آسمان و درخت و باغ ِ من

گل و زنبور و کندوی من !

با زمزمه ی تو

اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید

که تنها رؤیای آن تویی .

 

"احمد شاملو"


زندگینامه رضا کاظمی

زندگینامه رضا کاظمی


رضا کاظمی (شاعر، نویسنده؛ هنرمند)، متولد ۴ آذر ۱۳۴۹، تهران. تحصیل‌کرده دو رشته دانشگاهی، «عمران» در دانشگاه گیلان، و «طراحیِ دکوراسیونِ داخلی» در واحد هنر دانشگاه تهران. رضا کاظمی فعالیت‌های ادبی خود را در دو زمینه‌ی شعر و داستان از سال ۷۴ آغاز کرده و به زعم خود از سال ۷۸ به‌طور جدی‌تری پی گرفته است. او اولین کتاب خود را در سال ۷۹ در ژانرِ ادبیات عاشقانه‌ی جنگ منتشر کرد. کاظمی بعد از چندین سال تجربه سُرایشِ شعر کوتاه و بلندِ عاشقانه در فضای ادبیاتِ جنگ و انتشار مجموعه‌هایی در‌‌ همان فضا، اکنون سال‌هاست که دیگر به صورت اختصاصی در حیطه‌ی شعر کوتاهِ آزاد - خاصّه شعرِ کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه - فعالیتِ حرفه‌ای می‌کند. و در زمینه‌ی ادبیات داستانی، به نوشتنِ داستان کوتاه علاقه‌مند بوده و نیز به آن می‌پردازد. در چهار سالِ اخیر هم، دبیر بخشِ داستانِ سایتِ دو زبانه‌ی فارسی - آلمانیِ «اثر» بوده و هست. هم‌چنین خبرنگار بین‌المللیِ مجله‌ی مذکور... دو مجموعه شعر از میان کتاب‌هایش به‌عنوان «کتاب سال» در ادبیات جنگ برگزیده شده است. تعدادی از داستان‌هایش در مسابقات و جشنواره‌های داستانیِ مطرح، رتبه‌های قابل توجه‌یی آورده‌اند. تعداد زیادی از شعرهای رضا کاظمی تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، کُردیِ عراق، عربی و آذری ترجمه شده است. از او مصاحبه‌های بسیاری در مطبوعاتِ کاغذی و اینترنتی منتشر شده است... و بر اساس زنده‌گی و شعرهای او فیلم مستندی نیز تحت عنوان «هنوز بوی عاشقی می‌دهم» به کارگردانی ابراهیم سعیدی‌نژاد ساخته شده است. 


در فضای هنر، فعالیت‌هایی در ضمینه‌های نقاشی، نقاشی‌خط، خوشنویسی و کاریکاتور داشته و دارد. چهار نمایشگاه انفرادی در زمینه هنر کاریکاتور، دو نمایشگاه خوشنویسی و نقاشی. 


 کتاب‌هایی که تا به‌حال از او منتشر شده به ترتیب سالِ نشر

- بیا کمی بارانی‌تر باشیم بانو! / نشر مدیا / سال ۷۹

- بانوی قصه‌های مادر / شعر بلندِ به‌هم پیوسته/ نامزد دریافت جایزهٔ یک رُبع قرنْ ادبیات جنگ

- ماه در حوضِ بی‌ماهی / مجموعه شعر / ۸۴

- پستچی جای نامه تنهایی آورد / مجموعه شعر / ۸۵

- یک سبد خاطره، یک سینه حرف / مجموعه شعر / برگزیدهٔ اولِ کتابِ سالِ شعر جنگ / سال ۸۵ 

- می‌رویم گل انار بچینیم، نمی‌آیی؟! / مجموعه شعر / ۸۷

- پابرهنه تا ماه / مجموعه شعر / برگزیدهٔ دوم کتابِ سالِ شعر جنگ / سال ۸۷ 

- گپی با فروغ فرخ‌زاد در غروب‌های ظهیرالدوله / تحقیق و نثر ادبی / ۸۴

- قرار بعدی؛ پای گهواره شعرهام / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / چاپ اول ۱۳۹۰ انتشارات فرهنگ ایلیا / چاپ دوم ۱۳۹۱ نشر مهر نوروز

- نگران نباش! این شعر‌ها همه سانسور می‌شوند / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر H & S Media، اِمریکا / ۲۰۱۱

- زنی تویِ سرم حرف می‌زند / مجموعه داستان / نشر H & S Media، اِمریکا / ۲۰۱۲

- بی‌خود می‌کند بهار بی‌تو بیاید! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه/ انتشارات آوای کِلار / ۹۲

- تا دست به قلم می‌برم، سراغِ تو را می‌گیرند کلمات! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر نیماژ / ۹۲ / چاپ دوم ۹۳

- یک سفر، دو لیوان چای آشغال؛ و مسافری که شبیه تو بود/ مجموعه داستان / نشر مهر نوروز / ۹۲

- مجموعه شعر KISS ME! LET THE UNIVERSE SING A NEW SONG، با ترجمهٔ کتی شیبانی، و طرح‌های توکا نیستانی/ انتشارات authorHOUSE / ۲۰۱۳ / کانادا

- سردم است؛ کمی آواز عاشقانه بخوان! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر نیماژ / ۹۳


در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی

در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی

به بوسه گفتمش اما تو نیز چون دگرانی


به یوسف تو هزاران عزیز دست به دامان

تو مثل برده فروشان به فکر سود و زیانی


گل شکفتهء خود را سپرده ام به تو ای رود

به شرط اینکه امانت به آشنا برسانی


مرا در آینه  می بینی و هنوز همانم...

تو را آینه می بینم و هنوز همانی


هزار صبح توانستی و نخواستی اما

رسیدنی ست شبی که بخواهی و نتوانی


فاضل نظری


در سال سوم نظری...عاشقت شدم

در سال سوم نظری...عاشقت شدم

- نه ماه محض دربه دری- عاشقت شدم


 مثل خودم عجیب غریب است عشق من

-چون قبل اینکه دل ببری عاشقت شدم-

 

 دارم به بار عشق شما فکر میکنم

که من چطور یک نفری عاشقت شدم

 

 نه از طریق نامه و دیوار وپنجره...

به شیوه ی جدید تری عاشقت شدم


 بی آنکه با برادرتان هم دهن شوم

-بی هیچ ترس ودردسری- عاشقت شدم


 از شهررد شدی ومن ای سیب سرخ خیس*

با شعر(فاضل نظری) عاشقت شدم 


امیرضا پدرام یار