ما مست نگاه تو تماشاءالله
سرگشته ی ماه تو تماشاءالله
احسن تویی و تبارک الله لبت
چشمانِ سیاه تو تماشاءالله!
جلیل صفر بیگی
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
.
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
.
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
.
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
.
خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق میبازم
.
بجز صبا و شمالم نمیشناسد کس
عزیز من که به جز باد نیست دمسازم
.
هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
حافظ
کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم
که دل چه میکشد از روزگار هجرانش
حافظ
گفتم لب تو را که دل من، تو بردهاى
گفتا کدام دل؟ چه نشان؟ کى؟ کجا؟ که برد؟
سعدی
من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی
که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است
شهریار
فهمیدم اما دیرفهمیدم که "نادان" را
از هرطرف هم که بخوانی باز "نادان" است
محسن کاویانی
پلک وا کن رو به من ، رو کن هر آنچه بود را
آن دو تا جام می ناب غزل آلود را
زل بزن در چشم من بگذار وقت رفتنت
خوب بدمستی کنم این فرصت محدود را
سینه ام آتش گرفته ، دست من قلیان بده
تا نفهمد هیچ فردی علت این دود را !
انتظار یک غزل داری ولی بنشین ببین
آخرین نقاشی مردی که شاعر بود را
بی حضور گرم تو در بوم حتی آفتاب
پر نخواهد کرد هرگز جای این کمبود را
دلخوری ، می دانم ! اما خصلت دریاست این
توی هر حالی که باشد می پذیرد رود را
به جای این که در شبهای من خورشید بگذارید
فقط مرزی میانِ باور و تردید بگذارید
همیشه باد در سر دارم و همزاد مجنونم
به جای باد در «فرهنگِ عاشق» بید بگذارید
همین که عشق من شد سکّه ی یک پولِ این مردم
مرا بر سفره های هفت سینِ عید بگذارید!
خیالی نیست، دیگر دردهایم را نمی گویم
به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید
ببخشیدم!برای این که بخشش از بزرگان است
خطاهای مرا پای خطای دید بگذارید!
گرفته ناامیدی کلّ دنیای مرا، ای کاش
شما آن را به نام کوچکم «امّید» بگذارید