رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
.
.
"وحشی بافقی"
من به چشمان تو دل بستم و شاعر گشتم
چه مبارک قدمی داری و فرخنده دلی...
"مریم قهرمانلو"
به فصل فصلِ تو معتادم ای مخدرِ من
به جوی تشنه ی رگ های من بریز بریز
"محمدعلی بهمنی"
آری برو! برو! برو با دیگران ولی
هرگز مرا مقایسه با دیگران نکن !
"یاسر قنبرلو"
به اوج زود گذر دل مبند و غره مشو
که نصف هر فوران در فرود می گذرد
خنده ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز ؟
گوید از عمرت گذشت ای بی خبر شامی دگر
"مهدی اخوان ثالث "
جدا کردند آدمها، مرا از تو، تو را از من
تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من
.
.
"علیرضا بدیع"
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن
.
.
"حافظ"
تنت گرم و مقدس بود، مثل معبد آتش
و من مؤمن ترین آتش پرستِ شهرتان بودم
.
.
"احسان پرسا"
خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد
کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی!
"شفیعی کدکنی"