موج دریای جنون واقف آرامش نیست
آن حبابم که نفس تازه کند می میرد
خیالی نیست؛ دیگر درد هایم را نمی گویم
به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید
به جز تو قلب خودم را به هیچ کس نسپردم
تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی...
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی
شهریار
ز خود جداشدگان پرس درد تنهایی
که هرکه دور ز مردم فتاده تنها نیست
به مردادی ترین گرما قسم، بدجور دلتنگم
شبیه گچ شده از دوری ات بانوی من، رنگم...
امید صباغ نو
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو ز من بریدهای من ز جهان بریدهام
"رهی معیری"
در منِ عاشق توانِ ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده است
"کاظم بهمنی"