صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت
یک جمله شکایت به نگارم، بنگارم
"احسان افشاری"
اى مه عید روى تو ، اى شب قدر موى تو
چون برسم بجوى تو پاک شود پلید من
"مولانا"
اى دوست روزهاى تنعم به روزه باش
باشد که در افتد شب قدر وصال دوست
دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند
آتش امان نمیدهد آتشپرست را
.
.
"صائب تبریزی"
چون وا نمی کنی گرهی خود گره مباش
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
.
.
"صائب تبریزی"
تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت
.
حمید سبزواری
مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد
هر چه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد
.
وحید قاسمی
هنوز از مسجد کوفه پس از کوچ علی بینی
که ذکر دائم گلدسته هایش: «فزت والله» است
.
بهروز سپید نامه
قدری چشید از لب سرخت فقیه و گفت:
زین پس حلال، خوردن الکل؛ ولی کمش!
"سجاد شهیدی"
هم برای رستگاری روشنِ چشمت بس است
هم برای کافری کافیست ما را چشم تو
"مهاد میلاد"