اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

ظهر مرداد است و این گرما و دم اینروزها

ظهر مرداد است و این گرما و دم اینروزها
یاد آغوش تو می اندازدم اینروزها

زلزله یعنی قدم های تو وقت رفتنت 
مثل یک شهرم که می ریزد بهم اینروزها

درب و داغانم به آن حدی که همدردی کند
با دلم ویرانه های ارگ بم اینروزها

سینه ام می سوزد و سیگار کم می آورد
پیش هر آهی که دارم می کشم اینروزها

در نگاهت حالت اندوه از مُد رفته است
نه نمی آید به ابروی تو خم اینروزها

آبی ات لنز است و سرخم کاسه ی خون ،می شویم_
با چه رویی خیره در چشمان هم اینروزها

عقل یا احساس،حق با کیست?من هم مانده ام
در خودم هم شاکی ام،هم متهم،اینروزها

ترسی از مردن ندارم،بی تو تمرین کرده ام
ساعتی صد بار آن را دست کم اینروزها

 جواد منفرد 

منتشر شده در : اشعار جواد منفرد

هر بار ...

هربار
عکسی از تو را 
در رودخانه غرق می کنم
کمی پایین تر
جنازه ی عکاسی را
از آب بیرون می کشند
 
 مهدی اشرفی

منتشر شده در : اشعار مهدی اشرفی

فدایِ چشمهایِ مســتِ مســتت

فدایِ چشمهایِ مســتِ مســتت
من و این نیستی قربانِ هســتت

جهان روزی به پایان میرسد، حیف
بدون این که دستم تویِ دستت...

شهراد میدری

منتشر شده در : اشعار شهراد میدری

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟

بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟


شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم

با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟


این شهر بی تو چند خیابان و خانه است

تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟


گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد

می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟


من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون

با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی!


پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار

یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟!


مژگان عباسلو


منتشر شده در : اشعار مژگان عباسلو

بگذار سر به سینه ی من در سکوت ، دوست

بگذار سر به سینه ی من در سکوت ، دوست

گاهی همین قشنگترین شکلِ گفتگوست

 

بگذار دستهای تو با گیسوان من

سر بسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

 

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق

چیزی که دیر می برد از آدم آبروست

 

آزار می رسانم اگر خشمگین نشو

از دوستان هر آنچه به هم میرسد ، نکوست

 

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد

ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

 

آغوش واکن ! ابر مرا در بغل بگیر!

بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست

 

مژگان عباسلو


منتشر شده در : اشعار مژگان عباسلو

نت های دوری ...

روشنک آرامش


می نوازم

نت های دوری ات را

بر تارهای تیره ی موهایم

موسیقی حزن انگیزیست

نبودنت

این اجرا

آخرین اجرای دل تنگی من است!

برگرد!


روشنک آرامش

منتشر شده در : اشعار روشنگ آرامش

دل نقدِ جان به خاکِ درِ دلسِتان سپُرد

دل نقدِ جان به خاکِ درِ دلسِتان سپُرد
بوسید آستانْشْ وَ با بوسه جان سپرد

اندوه عشق بر در غمخانهٔ دلم
قفلی زد و کلید به دست فغان سپرد

مست آمدم به سیر چمن، ناگهان نسیم
رنگ از رُخَم ربود و به برگ خزان سپرد

طالب آملی

از خشکی لحظه ها جدایم کردی

از خشکی لحظه ها جدایم کردی

با لهجه ی ابرها صدایم کردی


بالی به منِ شکسته پر بخشیدی

آنگاه در آسمان رهایم کردی


گفتم : پُرم از دلهره ی گمراهی!

خندیدی و زیر لب دعایم کردی


من از تو به ساحلی قناعت کردم

دریا شدی و پر اشتهایم کردی


دریای نگاه تو مرا با خود برد

بر عرشه ی شعر , ناخدایم کردی


یک لحظه به خود آمدم و فهمیدم

با معنی عشق آشنایم کردی


احسان افشاری 


منتشر شده در: اشعار احسان افشاری

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست

میرسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست


مینشینی رو به رویم خستگی در میکنی

چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست


باز میخندی و میپرسی که؛حالت بهتر است؟

باز میخندم که؛خیلی...!گرچه میدانی که نیست


شعر میخوانم برایت واژه ها گل میکنند

یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست


چشم میدوزم به چشمت،میشود آیا کمی

دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟


وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو

پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست


میروی و خانه لبریز از نبودت میشود

باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست


رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است

باور این که نباشی کار آسانی که نیست!!


بیتا امیری

 از مجموعه ی "زیر بارانی که نیست"