اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟

بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟


شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم

با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟


این شهر بی تو چند خیابان و خانه است

تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟


گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد

می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟


من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون

با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی!


پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار

یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟!


مژگان عباسلو


منتشر شده در : اشعار مژگان عباسلو

بگذار سر به سینه ی من در سکوت ، دوست

بگذار سر به سینه ی من در سکوت ، دوست

گاهی همین قشنگترین شکلِ گفتگوست

 

بگذار دستهای تو با گیسوان من

سر بسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

 

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق

چیزی که دیر می برد از آدم آبروست

 

آزار می رسانم اگر خشمگین نشو

از دوستان هر آنچه به هم میرسد ، نکوست

 

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد

ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

 

آغوش واکن ! ابر مرا در بغل بگیر!

بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست

 

مژگان عباسلو


منتشر شده در : اشعار مژگان عباسلو

زنها همیشه دسته گلی آب داده اند

زنها همیشه دسته گلی آب داده اند


زنها همیشه دسته گلی آب داده اند

 اینجا به رود کرخه و آنجا به رود نیل

 

#مژگان_عباسلو


تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد

تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد

گلبته هایش داغ نامحسوس دارد

 

من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض

ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد

 

باور کنید آقا اجازه! دست من نیست

این عشق تنها با جنون تکمیل می شد    

 

از برف شبهای زمستانی بپرسید

وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد

 

سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار

مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد

 

تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم

قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد

 

از روستاهای خیالی می گذشتیم

آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت

 

با بافه ای از جنس رویاهای رنگین

هر شب برای یک مسافر فال می بافت

 

تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم

مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!

 

بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است

عالیجناب شعرهایم! روبراهی؟

 

"مژگان عباسلو"


رفتنت حفره‌ ای در من ایجاد خواهد کرد

رفتنت

حفره‌ ای در من ایجاد خواهد کرد

که تابستان و زمستان

از آن سوز می‌آید؛

با اینهمه آغوشت را بردار و برو

هرجای دنیا را که خواستی گرم کن!

پرندگانی هستند

که ترجیح می‌ دهند

پای عشقی که ریشه دارد

از سرما یخ بزنند.

 

"مژگان عباسلو"


هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است

اشعار ناب


هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است

همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند


"مژگان عباسلو"