اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

غاری یک نفره ام

غاری یک نفره ام

در طبقه ی دوم آپارتمانی

در محله ای شلوغ

صبح ها

بیرون می زنم از خودم

دنبال کوهی

که جا برای غاری یک نفره داشته باشد

شب ها

بر می گردم به خودم

آتش روشن می کنم

و روی دیواره هایم

طرحی می کشم

از معشوقه ای

که ندارم


جلیل صفربیگی


روزی هزاربار

کافی‌ست روزی هزاربار

لب‌ها و دندان‌هایت را در آینه امتحان کنی

و خودت تشخیص دهی کدام شکلک است و کدام خنده،

و یادت باشد پدرت

چگونه هرشب خنده‌های مصنوعی‌اش را

در لیوان آب خیس می‌کرد

تا صبح‌ها لبخند تازه‌تری به اداره‌اش ببرد

این‌روزها در آینه لبخند می‌زنم،

پاورچین‌پاورچین از خانه بیرون می‌روم

و مراقبم

چیزی از دهانم نیفتد.


لیلا کردبچه

آخر به من بگو که تو طاقت می آوری

آخر به من بگو که تو طاقت می آوری
تو دل به من ببندی و من دل به دیگری؟

ما تکه های گمشده ی پیکر همیم
آیا رواست بر تن خود این ستمگری؟

آیا رواست چهره بپوشانی از خودت
از این و آن بنا بگذاری به دلبری

زیباترین صنوبر باغی ولی چه سود
بر شانه ی تو لانه ندارد کبوتری

ای بی نیاز کرده جوانسالی ات مرا
از شاخه های سبز درخت تناوری

من هیچ وقت از تو گریزی نداشتم
تن داده ام به عاقبت گریه آوری

تنها تویی که بر دل من حکم می کنی
جای تو را چگونه ببخشم به دیگری؟ 

شیرین خسروی

بوسه‌هایت انار را می‌ترکاند

بوسه‌هایت انار را می‌ترکاند

نفس‌هایت سیب را می‌رساند

آغوشت ابر را می‌باراند

پائیز ترینی

تو!

 

باران حجتی


قلب ما هنگام وصل از التهاب افتاده است

قلب ما هنگام وصل از التهاب افتاده است

رود چون دریا شود از پیچ و تاب افتاده است


در پی حل معمای نگاهت نیستم

قفل این میخانه در جام شراب افتاده است


احسان افشاری


همه ی شهر من انگار به تو معتادند

همه ی شهر من انگار به تو معتادند

که فقط پیش خودت، منظره هایش شادند

 

مردمش لحظه ی خندیدن تو می رقصند

مردمش درد ندارند ، همه آزادند

 

نیستی! پنجره و شمع به خود می لرزند

دلخوشی های کمم توی مسیر بادند

 

داغ دیدند همه دخترکان بعد از تو

با تن لخت در آتشکده ها جان دادند

 

تو خودت بهتر از این قافیه ها می دانی

تو که بودی همگی بوی غزل می دادند

 

مانده بودی اگر اینجا به نگاهت سوگند

اتفاقات بد اینطور نمی افتادند   !


صنم نافع


یکی دو روز دیگر از پگاه

یکی دو روز دیگر از پگاه 
چو چشم باز می کنی 
زمانه زیر و رو 
زمینه پر نگار می شود
زمین شکاف می خورد 
به دشت سبزه می زند 
هر آن چه مانده بود زیر خاک 
هر آنچه خفته بود زیر برف 
جوان و شسته رفته آشکار می شود 
به تاج کوه 
ز گرمی نگاه آفتاب 
بلور برف آب می شود 
دهان دره ها پراز سرود چشمه سارمی شود 
نسیم هرزه پو 
ز روی لاله های کوه 
کنار لانه های کبک
فراز خارهای هفت رنگ 
نفس زنان و خسته می رسد 
غریق موج کشتزار می شود 
در آسمان 
گروه گله های ابر 
ز هر کناره می رسد 
به هر کرانه می دود
به روی جلگه ها غبار می شود 
درین بهار ... آه 
چه یادها 
چه حرفهای ناتمام 
دل پر آرزو 
چو شاخ پر شکوفه باردار می شود 
نگار من 
امید نوبهار من 
لبی به خنده باز کن 
ببین چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار می شود 

سیاوش کسرایى


بوسه‌هایت انار را می‌ترکاند

بوسه‌هایت انار را می‌ترکاند

نفس‌هایت سیب را می‌رساند

آغوشت ابر را می‌باراند

پائیز ترینی

تو!

 

باران حجتی


خواستنت

هرصبح
چنددقیقه زودتر بیدار می‌شوم و
خواستنت را
زودتر از روزهای قبل آغاز می‌کنم

لیلا کردبچه

تکه تکه ام

همیشه برآنم
تا دلی را نشکنم
اما وقتی به خود نگاه میکنم
تکه تکه ام

ایلهان برک 
مترجم : سیامک تقی زاده