اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

بگو دوستم‌ داری‌

بگو دوستم‌ داری‌ تا زیباتر شوم 
بگو دوستم‌ داری‌ تا انگشتانم از طلا شوند 
و ماه‌ از پیشانی‌ام بتابد 

بگو دوستم‌ داری‌ تا زیر و رو شوم 
تبدیل‌ شوم به‌ خوشه‌ای‌ گندم‌ یا یک نخل
بگو! دل دل نکن ...

بگو دوستم‌ داری‌ تا به‌ قدیسی‌ بدل شوم 
بگو دوستم‌ داری‌ تا از کتاب شعرم‌ کتاب مقدس بسازی‌ 
تقویم‌ را واژگون‌ می‌کنم‌
و فصل‌ها را جابه‌جا می‌کنم‌ اگر تو بخواهی‌
 
بگو دوستم‌ داری‌ تا شعرهایم‌ بجوشند
و واژگانم‌ الهی‌ شوند
عاشقم‌ باش‌ تا با اسب‌ به‌ فتح‌ِ خورشید بروم‌ 
دل دل نکن‌ 
این‌ تنها فرصت من‌ است‌ تا بیاموزم‌
و بیافرینم!

"نزار قبانی"

دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است

دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است  

دوستت دارم و این جمله چه بسیار کم است !

 

نعره از عمق دل و جان بزند آهویی

که شود یک شبه در دام گرفتار کم است

 

کشته ی عشق زیاد است ولی اینگونه

جان به جان دادن ما پیش تو یکبار کم است

 

تیغ بر دست ودل ما زدنت نیست ، غمی

که در این دوره زمانه گل بی خار کم است .

 

از دل چاه مکش یوسف ما را بیرون

گرگ در شهر زیاد است و خریدار کم است

 

فکر کن پنجره ای رو به هوایی تازه

دردل تیره وبی رونق انبار کم است

 

زندگی رنگ غبار است و فراموشی ، گر

قاب عکس من و تو سینه ی دیوار کم است

 

 

"سید مهدی نژاد هاشمی"


می خواهمت میدانی اما باورت نیست

می خواهمت میدانی اما باورت نیست

فکری به جز نامهربانی در سرت نیست

 

دیگر شدی هرچند ، امّا من همانم

آری همان شوری که دیگر در سرت نیست

 

من دوستت دارم تمام حرفم این است

حرفی که عمری گفتم اما باورت نیست

 

من آسمانی بی کران،روحی بلندم

باور کن این کوتاهی از بال و پرت نیست

 

ای کاش از آغاز با من گفته بودی

وقتی توان آمدن تا آخرت نیست

 

"ناصر فیض"


عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی

عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی 

که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی !

 

دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات ، اما 

نجابت می کند مانند بانو های ایرانی ...

 

تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد !

که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی

 

غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه

تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی !!

 

مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم ...

نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی!

 

" عزیزم دوستت دارم " ، غم این جمله را دیدی؟

تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی ...!

 

"سها حیدری"


مرا کم دوست داشته باش

مرا کم دوست داشته باش

اما همیشه دوست داشته باش !

این وزن آواز من است :

عشقی که گرم و شدید است

زود می سوزد و خاموش می شود

من سرمای تو را نمی خواهم

و نه ضعف یا گستاخی ات را !

عشقی که دیر بپاید ، شتابی ندارد

گویی که برای همه ی عمر ، وقت دارد 

مرا کم دوست داشته باش

اما همیشه دوست داشته باش !

این وزن آواز من است :

اگر مرا بسیار دوست بداری

شاید حس تو صادقانه نباشد

کمتر دوستم بدار

تا عشقت ناگهان به پایان نرسد !

من به کم هم قانعم

و اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد ، من راضی ام

دوستی پایدارتر ، از هرچیزی بالاتر است .

مرا کم دوست داشته باش

اما همیشه دوست داشته باش !


"امیلی دیکنسون"


تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ

تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺜﻞ ﮐﻮﻩ؛
ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺑﺮﻑ ِ ﻧﻮﮎ ﻗﻠﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ

ﻫﯿﭻ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

مثل جاده؛

جاده هایی که مسیرشان رو به توست

ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻫﺎﺕ؛
ﻣﻮﻫﺎﺕ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ می زنی و ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ.


"ﻣﺤﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﺨﺎﻧﯽ"


دوستت دارم / Susan Polis Schutz

"دوستت دارم "

گاه انسان باید در سختی باشد 
تا به دیگری دست یاری دهد 

گاه انسان باید با بخت بد روبه رو شود 
تا هدفش را بهتر بشناسد 

گاه به طوفان نیاز است 
تا او قدر آرامش بداند 

گاه باید به او آسیب رسد 
تا با احساس تر شود 

گاه باید در شک و تردید باشد 
تا به دیگری اطمینان کند 

گاه باید در گوشه ای تنها بماند 
تا واقعیت وجود خود را بشناسد 

گاه باید از شگفتی رها شود 
تا به آگاهی برسد 

گاه باید کاملاً بی احساس باشد 
تا بتواند همه چیز را حس کند 

گاه باید در اوج شور و احساس بود 
تا به قلب او راه یافت 
و او به روی عشق در بگشاید 

چه بسیار از اینها را پشت سر گذاشته ام 
و می دانم 
نه تنها آماده ی عاشق تو شدن هستم 
بلکه عاشق تو هستم.


"سوزان پولیس شوتز"

از کتاب سرخ به رنگ عشق

ترجمه: رویا پرتوی


با تو قدم زدن را دوست دارم

با تو قدم زدن را
دوست دارم..
به جای خانه
برایت
جاده خواهم ساخت...

"
احسان پرسا"


شبیه قطره بارانی که آهن را نمی‌فهمد

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی‌فهمد

دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی‌فهمد


نگاهی شیشه‌ای دارم، به سنگ مردمک‌هایت

الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی‌فهمد


هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم»

کسی معنای این حرف مبرهن را نمی‌فهمد


من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دل‌هاشان

محبت مانده شمشیری که گردن را نمی‌فهمد


چراغ چشم‌هایت را برایم پست کن دیگر

نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی‌فهمد


دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می‌گویم

فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی‌فهمد


برای خویش دنیایی، شبیه آرزو دارم

کسی من را نمی‌فهمد، کسی من را نمی‌فهمد


"نجمه زارع"