بیا «آرایه» ام باش و بشو زیبای شعر من
تو با من می شوی آیا، «مراعاتُ النَظیر» امشب؟
"حنظله ربانی"
ظهر، کیسِ دینی و من و تو و معلمی
که هی برای بودنت علل ارائه می کند
"کاظم بهمنی"
مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن
یاد یک عشق عذابیست که لذت دارد...!
"مقداد ایثاری"
همه منهای تو تلخ اند، به اندازه ی چای
بده آن خنده ی چون قند، که می دانی را
"صالح دروند"
لب های تو نایاب تر از آب حیات است
تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی
"میثم قاسمی"
شبی بغل کن و بر سینه ات بخوابانم
به یاد حسرت شب های بی عروسکی ات
"اصغر معاذی"
بگو دو مرتبه این را که: دوستت دارم
دلم هنوز به این جمله ی شما گرم است
"نجمه زارع"
ابروان تو کمان است، نگاهت چون تیر
حمله ی قوم مغول اینهمه کشتار نداشت
"مهدی خداپرست"
من بچه بودم، خوب و بد قاطی شد از وقتی
شوری به پا آن شب تو با رقصیدنت کردی
"محمد سعید مهدوی"
تو اگر دردی به درمان احتیاجی نیست نه
کاش آدم تا ابد احساس بیماری کند