اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

من خوانده ام آفتاب را در چشمت

من خوانده ام آفتاب را در چشمت

آرامش و اضطراب را در چشمت

خیام تر از شمس تر از مولانا

من زیسته ام شراب را در چشمت


"احسان افشاری"


طنابی از بدن کهنه ی درخت بیاویز (جنون گلاویز)

طنابی از بدن کهنه ی درخت بیاویز
برای تاب سواری در این بهشت غم انگیز

رسیده اییم و رسیدن، همیشه اول درد است
خوشا به هم نرسیدن، در آستانه ی پاییز

خوشا دو عاشق تنها، دو پاره چوب به دریا
یکی به صخره رسیده، یکی به موج بلاخیز

نه فرصتی که بمانم نه جراتی که بمیرم
کجا پناه بگیرم از این جنون گلاویز؟

نه‌خرمنی به‌دیاری نه یک‌ مترسک هاری
ببین که آخر‌ کاری کلاغ مانده و جالیز

به دست دورترین شاخه ماندی و نرسیدی
که عمر بخت تو کوتاه بود و قامت من نیز

به قاطعیت یک بوسه در دقایق آخر
مرا وداع کن ای سیب سرخ وسوسه انگیز

جهان‌ جهان تبرهاست جهان‌ زیر و‌زبرهاست
ولی تو ای تن تنها درخت باش و بپاخیز!

"احسان افشاری"
از کتاب بادنما

از قرنطینه به تبعید ببر مختاری

از قرنطینه به تبعید ببر مختاری
تو که نمرودترین آتش این بازاری

مردم از بس که نمُردم ! کفنم خیس نشد
ابر من بر سر چتر چه کسی می باری ؟

تو فقط خاطره ایی باش و به من فکر نکن
من خوشم بر لب این پنجره با سیگاری

من چه خاکی سر آن خاطره ها بگذارم
تو اگر سایه به دیوار کسی بگذاری؟

آه از این وحشت یک عمر به خود پیچیدن
در زمستان پتو این همه شب بیداری

گسلی زیر همین فرش برایم بگذار
نامه نه خاطره نه ، زلزله ایی آواری !

مرگ دلخواه ترین حسرت من بود ولی
مرگ با له شدگان تو ندارد کاری

"احسان افشاری"
  از کتاب بیگانه .. نشر نیماژ

تو بی ناز آمدی با ناز رفتی

تو بی ناز آمدی با ناز رفتی

نه در پایان ، همان آغاز رفتی

من و تو مال ِهمدیگر نبودیم

کبوتر‌ با کبوتر باز ... رفتی


#احسان_افشاری


صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت


صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت

یک جمله شکایت به نگارم، بنگارم


"احسان افشاری"