تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت
.
حمید سبزواری
مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد
هر چه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد
.
وحید قاسمی
هنوز از مسجد کوفه پس از کوچ علی بینی
که ذکر دائم گلدسته هایش: «فزت والله» است
.
بهروز سپید نامه
ای معمای شکوفا شدن آسان نشدی
لحظه هایم همه خشکید ، تو باران نشدی
بی تو مشقم شده هر بار ترک بستن خویش
مرگ صد باره ی من دیدی و گریان نشدی
رمز روییدن این خاک قدمهای تو بود
عابر خیس همین تکه بیابان نشدی
یک قدم پیش تر از من شده ای فصل بهار
مژده ی وصل بر این فصل زمستان نشدی
در فقیری چه کنم گرمی بازار تو را
کیمیا گشته حضورت کمی ارزان نشدی
گفتم این بار غزل را به تو زینت بدهم
تو بر این سفره ی بی قافیه مهمان نشدی
"غلامرضا ابراهیمی"
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود ، اگر زود بیایی دیر است
رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است
سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است
"سوگل مشایخی"
تن بلورین ماه ِ من ! مویت شب ِ یلدایی است
اینهمه محشر شدن اسراف در زیبایی است
فکر ِ مضمون ِ جدیدم، قیس تکراری شده
نه نمی گویم که چشم ِ سرمه ات لیلایی است
"شهراد میدری"
لایق وفا باشی او جفا کند سخت است
مثل یک غریبه اگر با تو تا کند سخت است
مست دیدنش بشوی، غرق بوسه اش بکنی
او برای یک لبخند پا به پا کند سخت است
اسم کوچکش دایم ذکر هر شبت باشد
او به نام فامیل ت اکتفا کند سخت است
عاشقی که زوری نیست، چاره غیر دوری نیست!
او برای این دوری هی دعا کند سخت است...
دل بریدن آسان است ، دل اگر مدد بکند
قانع کردن این دل ، سخت به خدا سخت است
"نازنین مرادی"
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود
گر جان بشود مهر تو از دل نشود
افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل
عکسی که به هیچ وجه زایل نشود
یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
"ابوسعید ابوالخیر"
زندگی بار گرانی ست
که بر پشت پریشانی تُست
کار آسانی نیست
نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن
پدرم
کمرم از غم سنگین نگاهت خَم باد...
"مجتبی کاشانی"
جوانى سر از رأى مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
"سعدی"