اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست

در من طلول آبیِ آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغی که در چشم تو برپاست

بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست

ما هر دُوان خاموش خاموشیم ، امّا
چشمان ما را در خموشی گفت و گوهاست
***
دیروزمان را با غروری پوچ کشتیم
امروز هم زان سان ، ولی آینده ما راست

دور از نوازش های دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست

بگذار دستت راز دستم را بداند
بی هیچ پروایی که دستِ عشق با ماست

"حسین منزوی"

غزل غزل ترانه تو ، ترانه ی بهار تو !

غزل غزل ترانه تو ، ترانه ی بهار تو !

چمن چمن بهار تو ، بهار ماندگار تو !


مسافر رهایی ام ، بَشیر روشنایی ام 

همان که داشت عمرها ، مرا در انتظار تو !


نگاه بی قرار را به هر غبار بسته ، من

سوار ِ تاخته برون از آخرین غبار ، تو !


نشسته ای و بسته ای به خاک این زمین ، مرا

بهانه های ماندنم تویی در این دیار ، تو !


دریچه ای به جانب ِ گل و ستاره و نسیم

گشوده از فضای این سیاه ِ روزگار ، تو !


به دست های کوچکت ، سپرده سرنوشت من

بچرخ تا بچرخم ، ای مُدیر ، تو ، مَدار ، تو !


"حسین منزوی"


شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی

شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی
مرا دریاب ، ای خورشید در چشم تو زندانی !

خوش آن روز که بینم باغ خشک آرزویم را 
به جادوی بهار خنده هایت می شکوفانی

بهار از رشک گل های شکر خند تو خواهد مرد
که تنها بر لب نوش تو می زیبد ، گل افشانی

شراب چشم های تو مرا خواهد گرفت از من
اگر پیمانه ای از آن به چشمانم بنوشانی


یقین دارم که در وصف شکر خندت فرو ماند
سخن ها بر لب « سعدی » قلم ها در کف « مانی »


نظر بازی نزیبد با تو هر کس را که می بینی 
امید من ! چرا قدر نگاهت را نمی دانی ؟


"حسین منزوی"