باد از مزار ِ پاک شهیدان رسیده است
این سان که لاله ریز و گل افشان رسیده است
در چارفصل مرثیه ، آفاق چشم مان
ابری شده است و نوبت باران رسیده است
ره توشه را زِ خون عزیزان گرفته است
تا کاروان به منزل جانان رسیده است
یاران ِ رفته با خط ِ خونین نوشته اند :
اوج ستم همیشه به طغیان رسیده است
پاکیزه دامنا ! وطنا ! در هوای توست
این چاک سینه ای که به دامان رسیده است
کی سر تهی شده است ز شور و ز شوق تو ؟
کی داستان عشق به پایان رسیده است ؟
"حسین منزوی"