اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

هراس دوباره ندیدن تو

در وداع هر دیدار
پی واژه ای می گردم
به جای خداحافظ
تا با آن بباورانم به خود
که دوباره دیدنت محال نیست
حرفی شبیه می بینمت
تا بعد
به امید دیدار
حرفی که نجاتم دهد
از هراس دوباره ندیدن تو

یغما گلرویی


وقتی دنبال ِ عکس تو می گشتم!

امروز،

چرکنویس ِ پاک ِ یکی از نامه های قدیمی را
پیدا کردم!کاغذش هنوز،
از آواز ِ آن همه واژه بی دریغ
سنگین بود!از باران ِ آن همه دریا!از اشتیاق ِ آن همه اشک
چقدر ساده برایت ترانه می خواندم!چقدر لب های تو
در رعایت ِ تبسم بی ریا بودند!چقدر جوانه رؤیا 
در باغچه ی بیداریمان سبز می شد!هنوز هم سرحال که باشم،
کسی را پیدا می کنم
و از آن روزهای بی برگشت برایش می گویم!نمی دانی مرور دیدارهای پشتِ سر، چه کیفی دارد!به خاطر آوردن ِ خواب های هر دم ِ رؤیا...همیشه قدم های تو را
تا حوالی همان شمشادهای سبز ِ سر ِ کوچه می شمردم،
بعد بر می گشتم 
و به یاد ترانه ی تازه ای می افتادم!حالا، بعضی از آن ترانه ها،
دیگر همسن و سال ِ سفر کردن ِ تواند!می بینی؟ عزیز!برگِ تانخورده ِ آن چرکنویس قدیمی,دوباره از شکستن ِ شیشه ی پر اشک ِ بغض ِ من تر شد!می بینی!

 

"یغما گلرویی"

از مجموعه: مگر تو با ما بودی !؟


همیشه زود رسیدم!

چند سال زودتر رسیده بودم

به ایستگاه

و مسافرم نیامده بود...در نقاشی‌های پنج سالگی‌ام
خطوطِ اندامِ دختری پیدا بود
که در کنار شیروانی خانه‌ای
آمدن مردی را انتظار می‌کشید!در ده ساله‌گی به مدرسه می‌رفتم
برای اینکه بتوانم
نامه ای برای تو بنویسم!در پانزده ساله‌گی
زنگ‌های آخر تمام روزهای هفته را
از مدرسه می گریختم
چون زنگ مدرسه‌‌ی تو
دو ساعت زودتر می‌خورد!در بیست ساله‌گی
شماره روی شماره می‌گرفتم از باجه‌ی تلفن
تا شاید یک بار
زنگ صدای تو را بشنوم!در بیست و پنج ساله‌گی
ورق می زدم برگ وبلاگ‌ها را
در جست و جوی نام و نشانی از تو!در سی ساله‌گی
به انجمن‌های غیردولتی می‌رفتم
و شعرهای پرشور می‌خواندم برای جمع
تا شاید نگاه تو را درچشمی ببینم!چند سال زودتر رسیده بودم
و تو
آن جا نبودی...

 

"یغما گلرویی"

از کتاب: باران برای تو می بارد