"نیکى فیروزکوهی"
به رویاهایم که فکر مى کنم
مثل آدم برفى
به تمام زبانهاى دنیا آب مى شوم
"امیروجود"
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزلخوان شده باشی جایی
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی
بیگناهیست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتیکه پریشان شده باشی جایی
ماهِ من! طایفهی روزهبگیران چهکنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتیکه تو عریان شده باشی جایی
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
"مهدی فرجی"
از کتاب شعر چمدان معطل
"محمد علی رستمی"
سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی
دل بریدن هات حکمت داشت: دلبر داشتی
از دل من تا لب تو راه چندانی نبود
من که شعر تازه می گفتم، تو از بر داشتی
شر عشقت را من از شور پدر پرورده ام
قصد خون خلق را از شیر مادر داشتی
دشتی از آهو درین چشمت به قشلاق آمده
جنگلی از ببر در آن چشم دیگر داشتی
پشت پلکم زنده رودی از نفس افتاده بود
روی لب هایت گلاب ناب قمصر داشتی
حیف از آن حرفی که من یک عمر در دل داشتم
آه از آن اندیشههایی که تو در سر داشتی
خاطراتم را چه خواهی کرد؟ گیرم باد برد
بیت هایی را که از من کنج دفتر داشتی
"علیرضابدیع"
تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمس می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق سکوت می خواهد
زبان عشق واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمانه ها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت می کنی
می خواهم زبان تو را بیاموزم
"نزارقبانی"
ترجمه : بابک شاکر
گیرم غم روزگار سنگین باشد
گیرم دل بیقرار غمگین باشد
باید بکَنیم بیستونی در خویش
تا آخر شاهنامه شیرین باشد
"امید صباغ نو"
از دفتر تا آمدن تو عشقبازی تعطیل