آغوش من
فرودگاه ِفرودهای اضطراریِ توست
هر جا آسمانت ابری شد
یا که بالت زخمی
بازوهای من
به روی تو باز است هنوز
فرود بیا پرنده ام
فرود بیا
مینا آقازاده
عشقت
داغِ بزرگی بود
که روزگار
بر دل و پیشانی ام گذاشت
حالا تو بگو
با دستی که پشت آن را داغ گذاشته ام
چگونه می توانم
دستِ دوست داشتنِ کسی را
دوباره بفشارم ؟
مینا آقازاده
تو سرد شده ای
وَ من
بیهوده می دمَم
در خاکسترِ خاطرات
نه نگاهت
شعله ور می شود
نه دلت را
دوستت دارمی گرم می کند
بگذار حرف ها را
چشم هایت با من در میان بگذارند
زبانت را هرگز
هرگز
اعتمادی نیست
من
عادت کرده ام
هر صبح
قبل از باز شدن چشم هایم
دوستت داشته باشم
و برایم مهم نباشد که تو
درکجای این شهر شلوغ
به فراموش کردنم مشغول هستی
مینا آقازاده