حیف! با اینکه دوستت دارم
سهمِ دستانم از تو پرهیز است
قسمتام نیستی و این یعنی:
زندگی، واقعا غم انگیز است...
.
.
.
#امید_صباغ_نو
خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست
گذاشت سرخ ترین سیب، سیب من باشد
حسود نیستم! اما کسی به غیر خودم
غلط کند که بخواهد رقیب من باشد!
من از تو هیچ -به جز بودنت- نمی خواهم
تمام عمر در آغوشم استراحت کن...
در حضور من -پلنگ بیشه ی چشمان تو-
صف به صف کفتار دارد باز جولان می دهد
با دروغ ناکسان از دین من خارج مشو!
عمروعاص، این بار دست عشق قرآن می دهد...
امید صباغ نو
سایر اشعار : امید صباغ نو
گیرم غم روزگار سنگین باشد
گیرم دل بیقرار غمگین باشد
باید بکَنیم بیستونی در خویش
تا آخر شاهنامه شیرین باشد
"امید صباغ نو"
از دفتر تا آمدن تو عشقبازی تعطیل
گفتند: نگذر از غرورت، کار خوبی نیست
باید خودت فهمیده باشی یار خوبی نیست
گفتند: هرگز لشگرت را دست او نسپار
این خائنِ بالفطره پرچمدار خوبی نیست!
سیگار و تو، هردو برای من ضرر دارید
تو بدتری،هرچند این معیار خوبی نیست!
ترک تو و درک جماعت کار دشواریست
کرار تنهایی ولی تکرار خوبی نیست...
آزادی از تو، انحصار واقعی از من
بازیّ شیرینیست، استعمار خوبی نیست
از هر سه مردِ بینِ بیست و پنج تا سی سال
هر سه اسیر چشم تو...آمار خوبی نیست!
دیوار ما از خشتِ اوّل کج نبود، اما
این عشق پیر لعنتی معمار خوبی نیست
دیوارِ من، دیوارِ تو، دیوارِ ما، افسوس...
دیوارِ حاشا خوبِ من، دیوار خوبی نیست
آرام بالا رفتی و از چشمم افتادی
من باختم؛هرچند این اقرار خوبی نیست!
"امید صباغ نو"
از مجموعه شعر مهرابان
انتشارات فصل پنجم
آن قدر از ندیدن تو غصه می خورم
از دست غم نشان لیاقت گرفته ام!
هر لحظه با خیال تو در حال صحبتم
از این همه مکالمه لکنت گرفته ام
"امید صباغ نو"
#تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض"
مُردم! چقدر فاصله ... آخر نمیشود
یک عمر صبر کردم و دیگر نمیشود
حسّی که سالها به تو ابراز کرده ام
زیر سوال رفته و باور نمیشود
هرشب اگر چه دسته گلی آب میدهی !
بی فایده ست؛ عشق تناور نمیشود
ای سوژهء تمام غزل های قبل ازین!
بعد از تو "باز" یارِ کبوتر نمیشود
افتاده ام درست تهِ چال گونه ات
پای دلم شکسته و بهتر نمیشود
نابرده رنج گنج میّسر اگر شود
با تار مویی از تو برابر نمیشود
مصداق شعرِ "بی همگان سر شود" شده
بی تو ولی به شعر قسم، سر نمیشود
"امیدصباغ نو"