دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است
میـان ما و رسیدن، هـزار فرسنگ است
مرا گشایش چنـدین دریچه کافــی نیست
هـزار عرصه برای پریـــدنم تنگ است
اسیــر خاکـم و پرواز، سرنوشتــــم بود
فـرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است
چگونه سر کنـد اینـجا ترانه ی خود را
دلی که با تپـش عشق او همـاهنگ است
هـزار چشـــمه ی فریاد در دلـم جوشید
چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است
مـرا به زاویه ی بـاغ عشق مهمان کـن
در این هزاره فقط عشق پاک و بی رنگ است
"سلمان هراتی"
دوستت خواهم داشت
باشد که بودن در آسمانِ این خانه را
از ستاره بیاموزی
که من در شب
خودم را یافته ام
تو را
و حضورِ نوری که خفتگان را
به عشق بیدار میکند
...دوستت خواهم داشت
باشد که هر پنجره
خاطره ای باشد
برای انتظار در باران
و بارانِ در انتظار
که این کوچه
پر از عطرِ دیدارهای دوباره است.
"نیکی فیروزکوهی"
دستهایت را
به گردنم حلقه کن
من
این اسارت شیرین را دوست دارم...
"محسن حسینخانی"
از کتاب: باران، بعد رفتنت بند نمی آید / نشر فحوا 1394
بر چهره ی آفتاب زر می ریزد
زیبایی ناب معتبر می ریزد
از هر سر انگشت خدا بر عالم
افسون لطیف یک هنر می ریزد
#جواد_مزنگی
#حسین_منزوی
زنها همیشه دسته گلی آب داده اند
اینجا به رود کرخه و آنجا به رود نیل
#مژگان_عباسلو
به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
#سعدی
ای تو از گل برده میراث شکفتن را
دوست دارم لحظه های از تو گفتن را
از تو خواهم گفت با خشکی
از تو خواهم گفت با دریا
از تو با دیروز گفتم
از تو خواهم گفت با فردا
ای تو از گل برده میراث شکفتن را
دوست دارم لحظه های از تو گفتن را
کاش روزی باد پیغام مرا می برد تا هر دشت
کاش می شد نعره ام تا کوه ها می رفت وبر می گشت
دره ها پر می شد از تکرار نام تو
رود جاری می شد از موج کلام تو
ای تو از گل برده میراث شکفتن را
دوست دارم لحظه های از تو گفتن را...
"محمدعلی بهمنی"