کدام چشم بد آیا؟ کدام دست شکست؟
دوباره شیشه ی ما را کدام مست شکست؟
هزار تُنگ به هم آمدیم، شد دریا
بلند همت ما را کدام پست شکست؟
همیشه در پس پرده دو چشم پنهان است
چه غم از اینکه در این سو هر آنچه هست شکست؟
چه ساده لوح کسی که به موج پشت کند
به روی باد دری را هر آنکه بست شکست
خلاف منطق معمولتان در این قصه
بت این چنین سرِپا ماند و بت پرست شکست
دل من آینه سان غرق در تجلی بود
به محض اینکه غباری بر او نشست شکست
غلامرضا طریقی
سایر اشعار : غلامرضا طریقی
فکرش نباش مال کسی جز تو نیستم
دیگر به فکر هم نفسی جز تو نیستم
عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد
وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم
بعد از چقدر این طرف و آن طرف زدن
فهمیده ام که در هوسی جز تو نیستم
یک آسمان اگر چه به رویم گشوده اند
من راضی ام که در قفسی جز تو نیستم
حالا خیالم از تو که راحت شود، عزیز!
دیگر به فکر هیچ کسی جز تو نیستم
مهدی فرجی
از گزیده غزل میخانه بى خواب
سایر اشعار : مهدی فرجی
با من بگو که همرهِ من پیر می شوی
یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟!
ای ماهِ دوردستِ من، ای ماهیِ گُریز!
کی در میانِ بِرکه به زنجیر می شوی؟!
چون چکه ای ز نور، درآیینه می چِکی
آنگاه مثلِ آینه تکثیر می شوی
رویای صادقی که سرانجام می رسی
یک خوابِ عاشقانه که تعبیر می شوی
چین می خورَد نگاهِ غم انگیزِ آینه
وقتی ز دستِ آینه دلگیر می شوی
می روید ازکویرِگلویم، گُلی کبود
وقتی شبیهِ بُغض، گلوگیر می شوی !
دست ازفریب وفاصله بردار، خوبِ من !
داری برای خوب شُدن دیر می شوی..!
یدالله گودرزی
* با تشکر از خانم محبوبه مهاجر بابت ارسال شعر
کجاست جرات قندی که حل شود امروز
درون شیشه ی قلبی که صد ترک دارد؟
نوار قلب مرا صاف کرده این دنیا
به زنده بودن من سال هاست شک دارد...
.
امید صباغ نو
از کتاب خود زنی
سایر اشعار : امید صباغ نو
با یاد شانه های تو سر آفریده است
ایزد چه قدر شانه به سر آفریده است
معجون سرنوشت مرا با سرشت تو
بی شک به شکل شیر و شکر آفریده است
پای مرا برای دویدن به سوی تو
پای تو را برای سفر آفریده است
لبخند را به روی لبانت چه پایدار
اخم تو را چه زودگذر آفریده است
هر چیز را که یک سر سوزن شبیه توست
خوب آفریده است ـ اگر آفریده است ـ
تا چشم شور بر تو نیفتد هر آینه
آیینه را بدون نظر آفریده است
چون قید ریشه مانع پرواز می شود
پروانه را بدون پدر آفریده است
می خواست کوره در دل انسان بنا کند
مقدور چون نبود، جگر آفریده است
غیر از تحمل سر پر شور دوست نیست
باری که روی شانه هر آفریده است
غلامرضا طریقی
سایر اشعار : غلامرضا طریقی
گوشه ی ابرو که با چشمت تبانی میکند
این دل خاموش را آتشفشانی میکند
عاشقت نصف جهان هستند اما آخرش
لهجه ات آن نصفه را هم اصفهانی میکند
چای را بی پولکی خوردن صفا دارد، اگر
حبه قندی مثل تو، شیرین زبانی میکند
ماه من! شعرم زمینی بود، اما آخرش
عشق تو یک روز ما را آسمانی میکند
قاسم صرافان
سایر اشعار : قاسم صرافان