اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

سلام ! ای ماه کج تاب !

سلام ! ای ماه کج تاب !

تابان،

بر ویرانه های سفید و سیاه زندگی ام !

 

گل نرگس !

آیا هرگز

کوکویی شام یازده سر عائله خواهد شد؟

چه فکر شترانه ی ابلهانه ای !

من هیچ ندارم، آقا !

هیچ…

جز چند دانه سیگار،

همین صفحه و

این قلم دشتی افکار ابلهان…

 

تکیه بده !

به شانه هایم تکیه بده و گریه کن !

من نیز این چنین خواهم کرد…

 

حسین پناهی


نفست گر به تن داغ بیابان برسد

نفست گر به تن داغ بیابان برسد

حال نعشی ست که بر کالبدش جان برسد


یک نظر کن به نسیم و برو تا در رگ او

خون به جوش آید و فی الفور به توفان برسد


کارم اندیشه به لب های قشنگ تو شده

به امیدی که از آن رزق فراوان برسد


خبر آمدنت شکل گل و شیرینی ست

امر خیر است! قرار است که مهمان برسد!


غصه یعنی که خدا نیست! ولی غم یعنی:

دل قوی دار که این درد به پایان برسد!


محمد فرخ طلب فومنی

همراه مجانین و همآواز لیالی

همراه مجانین و همآواز لیالی

دیروز از آن کوچه گذشتم به چه حالی


آهوبره و هوبره سرمشق گرفتند 

در شکل خرامیدن از آن چشم مثالی


از رنگ و لعاب تن تو، بیدگلی ها

این نقش نگارند به اسلیمی قالی


هر سال مرا با تو به یک لحظه گذشته ست

هر لحظه گذشته ست مرا بی تو به سالی


کاشا دلم اندازه ی دریای تو جا داشت

جا دارد اگر بشکند این ظرف سفالی


بر مشعل بی روغن ما چشم تو روشن

در محفل بی رونق ما جای تو خالی


علیرضا بدیع

با استکان قهوه عوض کن دوات را

با استکان قهوه عوض کن دوات را

بنویس توی دفتر من چشم هات را

 

بر روزهای مرده تقویم خط بزن

وا کن تمام پنجره های حیات را

 

خواننده ی کتیبه ی چشم و لبت منم

پر رنگ کن بخاطر من این نکات را

 

ما را فقط به خاطر هم آفریده اند

آن گونه که خواجه و شاخ نبات را

 

نام تو با نسیم نشابور می رود

تا از غبار غم بتکاند هرات را

 

یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست!

از نو بدل به بتکده کن سومنات را

 

حالا بایست! دور و برت را نگاه کن

تسخیر کرده ای همه کائنات را

 

تا پلک می زنی، همه گمراه می شوند

بر روی ما مبند کتاب نجات را …


علیرضا بدیع


من مدیونِ تو هستم

من مدیونِ تو هستم
مدیونِ تمامِ زخم هایِ بی امانی که به من می زنی
و مجال می دهی
قلبم بزرگ شود
و رویِ پایِ خودش بایستد
بزرگ شود
و تمامِ غمِ عالم را در خود جا دهد
بی آن که حتا برایت تنگ شود
من مدیون تو هستم

نسترن وثوقی


خیره است چشم‌ِ خانه به چشمانِ مات من

خیره است چشم‌ِ خانه به چشمانِ مات من

خالی است بی‌صدا و سکوتت حیات من 


دل می‌کنم به خاطر تو از دیار خویش

ای خاطرت عزیز‌تر از خاطرات من 


آیات سجده‌دار خدا چشم‌های توست

ای سوره مغازله، ای سور و سات من! 


حق‌السکوت می‌طلبند از لبان تو

چشمان لاابالی و لب‌های لات من


شاعر شدن بهانه تلمیح کهنه‌ای‌ست

تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من!


شکر خدا که دفتر من بی‌غزل نماند

شد عشق نیز منکری از منکرات من


محمدمهدی سیار

یک نفر رفته است

هر کسی
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد
زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که می کند
نمی تواند او را بدرقه کند 

فاتح پالا 
ترجمه : سیامک تقی زاده


شب آمد

زمان گذشت 

شب آمد 

سحر رسید و هنوز

به چشم بسته ی ما خواب خوش نمی آید


احسان افشاری

پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم

پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم

باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم

 

یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم

یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم

 

بهتر آن است که چشم از تو بپوشم انگار ،

تا به چشمان پشیمان تو عادت بکنم

 

چون زمستان و خزان از پی هم می آیند

من چگونه به بهاران تو عادت بکنم ؟

 

بادبان می کشم و موج و خطر در پیش است

باید ای عشق ، به طوفان تو عادت بکنم

 

ساده تر نیست در آغوش عطش جان بدهم

تا به سرچشمه سوزان تو عادت بکنم ؟!

 

طاق و قحطی زده از مصر مرا راندی و نیست

طاقت آنکه به کنعان تو عادت بکنم

 

ای دل غمزده دیری ست که عادت دارم

به سخنهای پریشان تو عادت بکنم !

 

محمدرضا ترکی


می توانم اقرار کنم که حالم خوب نیست

می توانم اقرار کنم که حالم خوب نیست
وتنها نداشتن تو خانه ام را خراب کرده است
به نداشتن تو فکر کرده ام 
با تمام فلسفه های جهان
اما چیزی برای آرام شدنم نیافتم
جای من درون جهان  اضافه بود
امروز 
درست همین جا اقرار می کنم 
وقتی عاشق تو بودم
حواست به روبرو نبود 
نشسته بودی ستاره های نورانی را رصد می کردی
گاهی با حلقه های گیسویت
وگاهی با عاقبت من بازی می کردی
تو عاشق خودت بودی 
مثل تمام چیزهایی که عاشقش بودی

نجوان درویش 
مترجم : بابک شاکر