تو رسیدی که یکی شاعری اش گل بکند
چشمه ای خشک از این معجزه قل قل بکند
فوران کردن من هیچ، دماوند هم آه
روبروی تو بعید است تحمل بکند
باش در هیات آیینه و بگذار جهان
روزی از دیدن تصویر خودش هل بکند
اخم هایت خفه ام می کند ای کاش یکی
گره ی بین دو ابروی تو را شل بکند
آبشاری ست نماد منِ افتاده که عشق
عظمت می دهدش هرچه تنزل بکند
خوبی اندازه ی انبوه بدی های زمان
که زمین در خودش احساس تعادل بکند
"جواد منفرد"
از مجموعه دریا همیشه ای که دلش شور می زند
انتشارات فصل پنجم
بنده چون نوچه ی آقای فلانی هستم
فارغ از دلهره، دور از نگرانی هستم
هر کجا قصد کنم پست به من خواهد داد
عاشق پارتی و میز و تبانی هستم
هر طرف میل کند حضرتشان می چرخم
قهرمان حرکات دورانی هستم
او که فرمان بدهد، پیش قدومش طوری
تکه تکه شوم انگار که "رانی" هستم
با همین سن کمم چند ریاست دارم
تازه در اول دوران جوانی هستم
مانده تا بنده به حقم نوک حمله برسم
فعلا اندر خم این خط میانی هستم
شاعر طنز! حواست به زبانت باشد
چون که با منتقدان دشمن جانی هستم
گول این ظاهر خندان مرا هر کس خورد
بعد فهمید چه اندازه روانی هستم
جای اشعار سیاه از گل و بلبل بسرا
تا ابد مشتری چرب زبانی هستم
"رضا احسان پور"
از مجموعه ی طنز "نخند"
انتشارات فصل پنجم