اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

بی‌تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو

بی‌تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو

من همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه تو
هرکه و هرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تو

من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو

ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم 
رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه تو

شور تو آواز تویی ، بلخ تو شیراز تویی 
جاذبه‌ی شعر تو ، جوهر عرفان همه تو

همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک و باران همه تو

"حسین منزوی"


زندگی نامه زنده یاد حسین منزوی


ماندن یا نماندن

ماندن یا نماندن
سئوال این نیست
آی که چشم های تو می گوید: بمان
می مانم
حتی اگر جهان را 
بر شانه های خسته ی من

آوار کرده باشی

"حسین منزوی"
کتاب از ترمه و تغزل 


ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر
چشمانت از چشمه ساران ِ صاف ِسحر با صفاتر

با تو برای چه از غربت دست هایم بگویم ؟
ای دوست ! ای از غم غربت به من آشناتر

من با تو از هیچ ، از هیج توفان هراسی ندارم
ای ناخدای وجود من ! ای از خدایان خداتر

ای مرمر سینه ی تو در آن طرف پیراهن سبز
از خرمن یاس ، در بستر سبزه ها دلبرباتر

ای خنده های زلال تو در گوش ذرّات جانم 
از ریزش می به جام آسمانی تر و خوش صداتر

بگذار راز دلم را بدانی : تو را دوست دارم
ای با من از رازهایم صمیمی تر و بی ریاتر

آری تو را دوست دارم ، وگر این سخن باورت نیست
اینک نگاه ستایشگرم از زبانم رساتر

"حسین منزوی"

زندگی نامه زنده یاد حسین منزوی

زندگی نامه / بیوگرافی حسین منزوی

حسین منزوی در پاییز سال 1325 در زنجان به دنیا آمد .

پدر و مادرش معلم روستاهای زنجان بودند ، وی سال های آغازین زندگی را در روستاهای نیک پی ، کرگز و پیرسقا یا پیرزاغه زیست .

در سال 1332 وارد دبستان فردوسی زنجان شد و 4 سال را در این مدرسه به تحصیل مشغول بود  .

سپس دو سال در دبستان صائب تبریزی ، و 2 سال دبیرستان پهلوی ( دکتر علی شریعتی کنونی ) ، 4 سال را در دبیرستان صدر جهان ( محمد منتظری ) کنونی  درس خواند .

وی در سال 1344 وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد ، وی همیشه یکی از دلایل گرایش خود به شعر را نام دوتن از شاعران که اتفاقا نام دبستان دوران تحصیلش هم بوده می دانست ، زیرا سرانجام کارش را به کلاس های درس دانشکده ادبیات در تهران کشاند .


اولین دفتر / جایزه فروغ / شروع به کار

اولین دفتر شعرش در سال 1350 با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسانید ، و با همان مجموعه برنده جایزه اولین دوره شعر فروغ هم شد و به عنوان بهترین شاعر جوان این دوره معرفی شد . در همین روزها بود که عنوان بهترین نویسنده نصیب زنده یاد جلال آل احمد گردید که احمد شاملو، جایزه جلال را از طرف سیمین دانشور دریافت کرد .

در همین زمان بود که منزوی وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه ( ادب امروز ) به سرپرستی زنده یاد نادر نادرپور به فعالیت پرداخت . چندی بعد مسئولیت برنامه های رادیو و تلویزیونی متعددی را برعهده گرفت که از آن میان می توان به برنامه های ( کتاب روز ) ، ( یک شعر و یک شاعر ) ، (شعر ما و شاعران ما ) ، ( آیینه و ترازو ) و ( آیینه آدینه ) اشاره کرد .

افزون بر آن ، در سرایش نزدیک به 150 ترانه با آوازخوانان و هنرمندان ایران هم چون : داریوش اقبالی ، حسین خواجه امیری ( استاد ایرج ) ، جمال وفایی ، ناصرمسعودی ، کوروش یغمایی ، بانو فیروزه ، بانو گیتی ، علیرضا افتخاری و مسعود خادم همکاری داشته است . دو آلبوم موسیقی نیز براساس ترانه های منزوی در دست انتشار است که به زودی به بازار خواهد آمد . آلبوم نخست که زاگرس نام دارد ، دربردارنده 8 آهنگ کردی و لری با آواز شهرام ناظری است که ارسلان کامکار آهنگسازی آن را برعهده دارد و شرکت مشکات آن را منتشر خواهد کرد.  آلبوم دوم با 6 ترانه از منزوی با آهنگسازی بهزاد محمودی زاده و خوانندگی علیرضا افتخاری روانه بازار خواهد گردید ، ولی اکنون نام آن مشخص نیست .

در کنار همه این فعالیت ها ، وی چندی مسئول صفحه شعر مجله ادبی ( رودکی ) بود . در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این نشریه همکاری داشت . مسئولیت صفحه شعر روزنامه محلی ( امید زنجان ) نیز بر عهده او بود . 

دومین کتاب منزوی پس از 8 سال سکوت ، با نام « صفر خان » در قالب یک شعر بلند در ستایش از مردانگی صفر قهرمانیان ، دیرپاترین زندانی سیاسی دوران محمدرضا پهلوی منتشر شد . وی با ستودن از روحیه آزادگی قهرمانیان از این که گروهی با برچسب های ناچسب سیاسی و خطی قصد انحصاری کردن این زندانی آزادی خواه را داشته و دارند ، گفت : این شعر در حقیقت ستایش نامه و ادای دین شعر معاصر بود به صفر قهرمانیان که پهلوان زندانی های سیاسی شاه شد با 33 سال حبس بی وقفه . گفتنی است نخستین چاپ این کتاب را نشر چکیده در سال 1358 به انجام رسانده و نشر یکتا رصد زنجان در سال 1382 به تجدید چاپ آن همت گماشته است .


کتاب هایی در انتظار چاپ توسط ناشران

باید گفت چند کتاب دیگر نیز از منزوی در دست ناشران گوناگون باقی مانده و به دلایل نامعلوم از دسترس علاقه مندان به فرهنگ و ادب دور نگاه داشته شده است . او با گلایه از این که بسیاری از ناشران به دلایل متفاوت ، اثر اهالی ادب و فرهنگ را در کنج مؤسسه انتشاراتی خود زندانی می کنند از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواست که برای احقاق حقوق صاحبان اثر، به این وضع زننده و ناهنجار رسیدگی کند و به آن پایان دهد . وی برای نمونه می گفت که دو اثر وی نزدیک به 16 سال است که در انتشارات ... خاک می خورند . گفتنی است کتاب های دومان ( شعرهای ترکی منزوی ) ، صفیر سیمرغ ( شعرهای سی تن از شاعران زنجان از نسل اول تا ششم شعر آن دیار) ، دیوار در متن یک شعر( بررسی تحلیلی شعر معاصر ) و خونه آقا گنجشکه ( مجموعه داستان کودکان ) به این سرنوشت ناگوار دچار شده اند. 


تاثیر پذیری در شعر

در وصف منزوی گفته اند که او « شاعرعشق همیشه » است . با این حال ، خودش می گفت : « هرچند پایگاه تغزل را عشق وعاشقی دانسته اند ، ولی به گمان من ، تغزل می تواند هر نوع حدیث نفسی را دربربگیرد حتی اگر اجتماعی وعرفانی باشد . وی می افزاید : در شعر هیچ الگویی نداشته ام ، ولی به حافظ ، مولوی ، سعدی و خیام ارادت داشته ام . نیما ، شاملو، فروغ و نادرپور نیز برایم بسی عزیزند  .


مرگ

منزوی در سال ۱۳۸۳ بر اثر آمبولی ریوی و سرطان در تهران درگذشت و در مزار پایین شهر زنجان کنار پدرش به خاک سپرده شد .


آثار

  • با عشق در حوالی فاجعه- مجموعه غزلی سروده شده از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۲.
  • این ترک پارسی‌گوی (بررسی شعر شهریار).
  • از شوکران و شکر؛ مجموعه غزلی سروده‌شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۷.
  • با سیاوش از آتش.
  • از ترمه و تغزل؛ گزیده اشعار، ۱۳۷۶.
  • از کهربا و کافور.
  • با عشق تاب می‌آورم؛ شامل اشعار سپید و آزاد سروده شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۷۲.
  • به همین سادگی (مجموعه شعرهای سپید).
  • این کاغذین جامه؛ مجموعه برگزیده اشعار کلاسیک.
  • از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها.
  • حنجرهٔ زخمی تغزل؛ دفتری از شعرهای آزاد و غزل‌های سروده شده از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹.
  • مجموعه اشعار حسین منزوی، انتشارات آفرینش و نگاه، ۱۳۸۸
  • حیدر بابا- ترجمه نیمایی از منظومه «حیدر بابایه سلام» سروده «شهریار».
  • مجموعه شعر «دومان» شامل اشعار ترکی حسین منزوی در دست چاپ


منزوی در نگاه دیگران


منوچهر آتشی

او حسین منزوی را پرنده‌ بی‌قرار غزل و قربانی فرشته‌ بی‌رحم شعر معرفی می‌کرد و او را به‌نوعی، بنیان‌گذار شیوه‌ دیگر از تغزل می‌دانست که تغزلی بدیع و چشمگیر در غزل داشت. منزوی در غزل امضای خاص خود را داشت. بسیاری از شاعران و سخنوران معاصر او را از نوآوران غزل معاصر می‌دانند که سهم بزرگی در غزل امروز ایفا کرده و با استفاده از مایه‌های شعر نو، طرحی جدید بر پیکره یک قالب کلاسیک انداخته است.

آنچه که منزوی را از شاعران هم‌قطار، متمایز و ممتاز می‌کند، نوع نگاه او به غزل به عنوان یک قالب چند بعدی است که هم‌ می‌تواند احساسات و لحظات تغزل را در خود جای دهد و هم ظرفی باشد برای مظروفی بزرگتر با بن‌مایه‌های اجتماعی و عرفانی؛ به قول سهیل محمودی، او گذشته را به خوبی از نگاه امروز می‌دید. از این رو، از منزوی می‌توان به عنوان یکی از برجسته‌ترین قریحه‌های شعری به ویژه در غزل یاد کرد.


غلامرضا طریقی

غزل منزوی ویژگی‌های غزل کهن را دارد اما با یک عشق معمولی به یک حکم کلی که در همه زمان‌ها قابل استفاده است می‌رسد. او در کنار غزل اجتماعی جهانبینی خاص خود را دارد که در انس بیست‌ساله با شعرش دریافتم معشوق وی بخشی از طبیعت است و حاصل آمیختگی با معشوقه‌ای اساطیری است. وی در دست بردن در تعاریف کهن رندی می‌کند و خلاقانه دست می‌برد که این مزیت کار اوست.

غلامرضا طریقی معتقد است که منزوی از آنجا که قبل و بعد از انقلاب در گروه های برخی شاعران عضو نشد و با آنها همراهی نکرد، اغلب بزرگان این حوزه، هم قبل و هم بعد از انقلاب او را نادیده می‌گرفتند از جمله هوشنگ ابتهاج.


مهدی فرجی 

وی ویژگی خاص منزوی را نه تنها از حیث زبان بلکه در نوع نگرش منزوی به عشق می داند که به گفته او، در جهان تنها به نزار قبانی میماند و حتی پابلو نرودا نتوانسته هنجارهای عشق جامعه را این‌گونه بشکند.

او منزوی را دارای تئوری در عشق و نگاه عاشقانه و نوآوری‌هایی در این زمینه معرفی کرده و وجود جریان‌های فکری نوگرا در مقابل شعر کلاسیک منزوی و همراهی نکردن وی با جریان‌های سیاسی را سبب غفلت جامعه از شناخت این شاعر بیان می نماید.


محمدعلی بهمنی 

وی دربارهٔ منزوی می‌گوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوئیم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی می‌زند و منوچهر نیستانی از این پل عبور می‌کند و ادامه‌دهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود می‌کشد.»


زندگی نامه زنده یاد حسین منزوی

آرامگاه حسین منزوی واقع در گورستان پایین شهر زنجان


تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟

تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟
کجا رها شوم از این طلسم ؟ تا بگریزم

اسیر جاذبه ی بی امانت آن پر ِ کاهم
که ناتوانمت از طیف کهربا ، بگریزم

تو خویش راز اساطیر و قصه های محالی
و گر به کشور سیمرغ و کیمیا بگریزم

به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم
اگر هر آینه سوی گذشته ها ، بگریزم

هوا گرفته ی عشق تو اَم چگونه از این دام 
به بال بسته دوباره سوی هوا بگریزم ؟

به خویش هم نتوانم گریخت از تو که عیب است
ز آشناتری اکنون به آشنا بگریزم

کجا روم که نه در حلقه ی نگین تو باشد ؟
مگر به ساحتی از سایه ی شما بگریزم

به هر کجا که روم رنگ آسمان من این است
سیاه مثل دو چشم تو ! پس کجا بگریزم ؟

"حسین منزوی"

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من


ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان


#حسین_منزوی


اگر چه خالی از اندیشه ی بهار نبودم

اگر چه خالی از اندیشه ی بهار نبودم

ولی بهار تو را هم در انتظار نبودم


یقین نداشتم اما چرا دروغ بگویم

که چشم در رهت ای نازنین سوار نبودم


به یک جوانه ی دیگر امید داشتم اما

به این جوانی دیگر ، امیدوار نبودم


به شور و سور کشاندی چنان مرا که بر آنم

که بی تو هرگز از این پیش ،‌سوگوار نبودم


خود آهوانه به دام من آمدی تو وگرنه

من این بهار در اندیشه ی شکار نبودم


مثال من به چه ماند ؟ به سایه ای که چراغت

اگر نبود ،‌ به دیواره های غار نبودم


"حسین منزوی"


زنی که صاعقه وار ،آنک ، ردای شعله به تن دارد

زنی که صاعقه وار ،آنک ، ردای شعله به تن دارد

فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد


همیشه عشق به مشتاقان پیام وصل نخواهد داد

که گاه پیرهن یوسف کنایه های کفن دارد


کیم،کیم که نسوزم من؟ تو کیستی که نسوزانی؟

بهل که تا بشود ای دوست! هر آنچه قصد شدن دارد


دوباره بیرق مجنون را دلم به شوق می افرازد

دوباره عشق در این صحرا هوای خیمه زدن دارد


زنی چنین که تویی بی شک شکوه و روح دگر بخشد

بدان تصور دیرینه که دل ز معنی زن دارد


مگر به صافی گیسویت هوای خویش بپالایم

در این قفس که نفس در وی همیشه طعم لجن دارد


"حسین منزوی"


همواره عشق بی خبر از راه می رسد

همواره عشق بی خبر از راه می رسد

چونان مسافری که به ناگاه می رسد


وا می نهم به اشک و به مژگان، تدارکش

چون وقت آب و جاروی این راه می رسد


اینک زهی شکوه که نزدت کلام من

با موکب نسیم سحرگاه می رسد


با دیگران نمی نهدت دل به دامنت

چندان که دست خواهش کوتاه می رسد


میلی کمین گرفته پلنگان در دلم                 

تا آهوی تو کی به کمین گاه می رسد؟


هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب

وقتی که سیب نقره ای ماه می رسد


شاعر، دلت به راه بیاویز و از غزل                 

طاقی بزن خجسته که دلخواه می رسد


"حسین منزوی"


دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس

دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس
 دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس


دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار 
 دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس


دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد 
 دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس


 دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق
دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس


دوباره همسفری با تو تا حوالی وصل 
دوباره طنطنه ی کاروان طنین جرس


نگویمت که بیامیز با من اما ‏ ، آه 
بعید تر منشین از حدود زمزمه رس


که با تو حرف نگفته بسی به دل دارم 
که یا بسامدش این عمرها نیاید بس


کبوترم به تکاپوی شاخه ای زیتون 
 قیاس من نه به سیمرغ می رسد نه مگس


برای یاختن آن به راه آزادی است 
 اگر نکوفته ام سر به میله های قفس 
  

"حسین منزوی"