دیدمش در شهر ،حالش بد، نگاهش بگذریم ...
یار با او دست در دستش، حواسش بگذریم!
مهدی کمانگر
از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
گرد سر آن شمع چو پروانه نباشم
.
بیموجب از او رنجم و بیوجه کنم صلح
اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم
.
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم
.
بیگانه شوم از تو که بیگانه پرستی
آزار کشم گر ز تو بیگانه نباشم
.
وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم
زانست که بی نعرهٔ مستانه نباشم
وحشی بافقی
اشک است و فراق است و غم و سرزنش و درد
اینها همه از عشق تو تاوان قشنگیست
سیدهادی بهشتی