در این زمانه کسی با وفاتر از غم نیست
کسی که توی دلش غم نباشد آدم نیست
به نقشه زل نزن اینقدر ،بی گمان شهری
در آن به زلزله خیزی شانه هایم نیست
نمک بپاش که شاید بمیرم از این زخم
نمک بپاش که دیگر امید مرهم نیست
تویی که از بغلم رد شدی ،نفهمیدی
که لطف راه فقط در عبور از هم نیست
هوای ابری این شهر گرچه معروف است
شبیه اخم تو اما همیشه درهم نیست
ببین به لطف تو بی پشت مانده ام ،این است
سزای تکیه نمودن به آنچه محکم نیست
"جواد منفرد"
از کتاب شعر بی وزنی