اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دیده بوسی ها که پیغام بهاری می دهند

دیده بوسی ها که پیغام بهاری می دهند

یک دقیقه حال، ساعت ها خماری می دهند


عید، اینطوری بدون تو محرم می شود

روزها بوی غریب سوگواری می دهند


شهر، منهای تو _ قبرستان بگویم بهتر است_

کوچه هایش حس آدم را فراری می دهند


زنگ پشت زنگ، هفده ساله ها سر می رسند

دور از چشم تو عکس یادگاری می دهند


عید، عید باب طبعم نیست وقتیکه به من

جای سبز چشم های تو هزاری می دهند


مهدی فرجی

چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست

چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست

هیچ کس این همه اندازه ی من تنها نیست

 

بی تو این خانه چه سلول بزرگی شده است

که دگر روشنی از پنجره اش پیدا نیست

 

مرگ؛ آن قسمت دوری که به ما نزدیک است

عشق؛ این فرصت نزدیک که دور از ما نیست

 

چشم در چشم من انداخته ای می دانی

چهره ای مثل تو در آینه ها زیبا نیست

 

هیچ دیوانه ای آن قدر که من هستم نیست

چون که اینگونه شبیه تو کسی شیدا نیست

 

مردم سر به هوا را چه به روشن بینی!؟

ماه را روی زمین دیده ام آن بالا نیست

 

مهدی فرجی


بگذار در قشنگ ترین اشتباه من

بگذار در قشنگ ترین اشتباه من

آتش بگیرد از تو دل سربراه من

 

چشمم نسیم می شود آنقدر می وزد

تا روسریت حل بشود در نگاه من

 

آن وقت در رگم بشتابد، تپش کند

تا وقت مرگ موی تو، خون سیاه من

 

بر عکس آخر همه قصه های تلخ

شاید شبی به چنگ من افتاد ماه من

 

روزی مگر خود تو دچارم نکرده ای؟

از چاله در بیا که بیفتی به چاه من

 

داغ مرا به دوش بکش سالهای سال

ای شانه هات مهر شده با گناه من

 

مهدی فرجی


تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را

تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را

منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟

 

مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود

تا به نقاشی اش آبی نکشد دریا را

 

حرف را می شود از حنجره بلعید و نگفت

وای اگر چشم بخواند غمِ نا پیدا را

 

عطر تو شعر بلندی است رها در همه سو

کاش یک باد به کشفت برساند ما را

 

تو همانی که شبی پر هیجان می آیی

تا فراری دهی از پنجره ها سرما را

 

فال می گیرم و می خوانی و من می خندم

بنشین چای بخور خسته نباشی یارا!

 

مهدی فرجی