برای بار هزارم می گویم
که دوستت دارم
چگونه می خواهی شرح دهم
چیزی را که شرح دادنی نیست ؟
چگونه می خواهی حجم اندوهم را
تخمین بزنم ؟
اندوهم چون کودکی ست ...
هر روز زیباتر می شود و بزرگ تر
بگذار به تمام زبان هایی که می دانی و
نمی دانی بگویم
تو را دوست دارم
بگذار لغت نامه را زیرورو کنم
تا واژه ای هم اندازه ی اشتیاقم
به تو
واژه هایی که سطح سینه هایت را
بپوشاند
با آب و علف و یاسمن
بگذار به تو فکر کنم
و دلتنگت باشم
به خاطر تو
گریه کنم و بخندم
و فاصله وهم و یقین را بردارم
"نزار قبانی"
وقتی گفتم دوستت میدارم
میدانستم که الفبایی تازه را اختراع میکنم
به شهری که در آن
هیچ کس خواندن نمیداند
شعر میخوانم
در سالنی متروک
و شرابم را در جام کسانی میریزم
که یارای نوشیدنشان نیست...
"نزار قبانی"